انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات فارسی» ثبت شده است


اسیرِ های و هوییم و بر آیین شبی  تاریم
نشد حتی دمی ، جای سیاهی ماه بشماریم
تلف کردیم آدم را ،ز هر بیهوده شیطانی
پر ازنیلوفریم اما، به مردابی گرفتاریم
#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۵۷
فرشید فلاحی


دل پر شکسته
شبی که خواب تو رادیده ام خیالی نیست
مرا به هیچ گرفتی ولی ملالی نیست
نشسته ام که ببینم خطای فکرم را
هنوزگیجم و غوغای حس و حالی نیست
سرم به سینه ی دیوار خورده می دانید؟!
به خوب بودنِ حالِ من احتمالی  نیست
مرا به حال خودم یک دقیقه بگذارید
خیال می کنم این خواهش محالی نیست
من ازتصور تقلید کور بیزارم
که این عقیده به هم سنگی سفالی نیست
بیا به چشمه ی سرشار عشق بر گردیم
چرا که آب حیاتی به این زلالی نیست
دلش هوای پریدن گرفته ناصح باز
ولی برای دل پرشکسته بالی نیست
#ناصر_باریکانی   (‌ناصح)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۱۴
فرشید فلاحی


ربنای تو
دستم به دامن و  نگهم خاک پای تو
بر سجده سر نهم  که بگویم ثنای تو
تلخندِ مردمان  به جنونت خریده ام
رسوا شوم که هیچ  دل و جانم فدای تو
از نعمت جهان  چشم و دل سیر حیرتم
بر آن شدم که تا  به کف آرم رضای تو
عمری گذشت و ما  به لج افتاده کودکیم
با هر بهانه ای  به لب آرم دعای تو
خودخواه روزگار  زپی نقش و ظاهر است
او را چه لذتی  به جهان از صفای تو
آیین رستگار  به رهایی رسیدن است
وآنگه جلا دهم  به لبم ربنای تو
#قاسم_رستگاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۵۱
فرشید فلاحی

مرا بوسیدی و چشم تو شد مست
چو باغی که پسِ  مِه محو می شد
تمام باورم تسلیم حسّی
زچشمان تو با این نحو می شد

به کاشیکاری ذهنم نگاری،
بجز نقش نگاه تو نمانده
که این استادکار عشق جز سبز
تمام رنگ ها را بور خوانده

کنارت قطره قطره ، روشن و گرم
همان رنگین کمان خویش بودم
بهار عشق با من همقدم بود
که از فصل جدایی پیش بودم

زمانی زرد، حینِ ناله ی ِباد
میان کوچ رنگارنگ صد برگ
نفهمیدم کجا بر باد رفتی
به پاییز وبه باد وکوچ صد مرگ

تورا گم کرده ام حالا  به زیرِ
هزاران شاید و اما و ای کاش
دلم مدفون این آوار اما
به من میگوید این دل،منتظر باش

غم پاییزی ام هر روز بی تو
زمستان است و از سبزی اثر نیست
دل طوفانزده جان می کند ؛جان
ولی باز از بهارانت خبر نیست

نشانیِ دلت را کَس نخواند و
به هر بن بست دیگر ره نمودند
به جای هم نوایی با غم من
هزاران نغمه نوبر سرودند

ولی من بر درخت سبز یادت
به تیغ آرزو حک میکنم " دوست"
که تا میراث عشقی هست، دارم
 امید معجزه ،چون عشق جادوست

#ارسا_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۳۳
فرشید فلاحی

             

                                     #تمام_ناتمام



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۳۸
فرشید فلاحی











"به نام خالق اردیبهشت ماه"
شراب طاهر  پاک بهشتی
گران سنگ از طلای خشت خشتی
چو باغ ارغوانی چهره گلگون
یقینا زاده ی اردیبهشتی!!!
《تقدیم به متولدین اردیبهشت ماه》
  #فهیمه–خلیلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۱۱
فرشید فلاحی


تمنا

ای همه من محوِ تماشای تو
دیده ودل غرقِ تمنای تو


خودتو بهاری وبهاران زتوست
جلوه ی عشق است سراپای تو


نام تو شد زمزمه ی لحظه ها
روز وشبم غرقه ی رویای تو


همره من گشته به خواب وخیال
نرگس جادوی فریبای تو


گُل کند این عشق به اردیبهشت
رقصِ غزل بزمِ دلارای تو


پادشه حسن تویی والسلام
دیده ی من خاک کف پای تو


با تو تمام است مرا ناتمام
دفتر دل مانده به امضای تو

                             #فرشید—فلاحی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۳۳
فرشید فلاحی



روح باران

زمین را سبز دارد روح باران
نشاط افزاست طرف جویباران
ببار ای ابر رحمت ! بر دل من
که دل گردد ز یُمنت چون بهاران

#سید-عباس-میرحسینی(میرک)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۲۶
فرشید فلاحی





💧

#شکایت


جای شکایت دارد این روزای فروردین
شاید به سرمای زمستان مبتلا مانده


اینجا کسی در پیله ی بیماری هر شب
در رخت ِدلتنگی به خوابی بی شفا ، مانده

در رود بی احساس و مرگ آبشش گویا
ماهی ترین فریاد ِ آبی ، بی صدا مانده


مردم ؛ مگر در آنطرف گوش ِ صدا رفتست

هان ؛ ایل باران در دل سیلی رها مانده


از کاروان ِ تشنه در قشلاق ِ گرم کوچ

ِ لب های احساسی به مرداب ِ بلا مانده


قومی ؛ بیابان تا بیابان ، کعبه گز کرده
در لابلای مروه ی دل ، بی صفا مانده

اینجا عزای نسل پروانه است ، مغرب را
گویا که خورشید از عزاداری جدا مانده


باری ؛ کسی تصفیف شیدایی نمی خواند
تا زین نیستان ، ماتمی در نینوا مانده


زین باغ ؛ یک رکعت نماز عشق
از دیروز

در حلق ِ شاخی نو مسلمان ، بی خدا مانده


کی می رسد لب بر لب امساک ِ تقدیسی
با بوسه ی افطار ِ تردیدی که جا مانده


آخ ! آنهمه سی نی که از نوروزهامان  رفت
آخ ؛ این همه سی لی که ما را آشنا مانده


درد از فلک بگذشته تا هفت آسمان ِ آه
در دست ِ فریاد ِ قنوت ، اما ، دعا مانده
.


#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۱۳
فرشید فلاحی


❤️غروب❤️
بادل غریبه است خدایا مگر غروب
مردغریب خسته و دلتنگ ترغروب
پیوسته درسکوت وسکون فکرمی کند
هرعاشقی برای دلش درسفر غروب
غمگین نمی شدم همه ی عمردرجهان
بامن رفیق می شد وهم دل اگر غروب
خندان ندیده ام بنشیندبه گوشه ای!
درطول زندگانی خود یک نفر غروب
در آسمان کبوتر بی آشیانه هم
 رغبت نمی کند بزند بال وپر غروب
خورشید تا که رفت توهم خانه می روی
ای نوردیدگان من از بام ودر غروب
ناصح به راه مانده نگاهم که قاصدک
ازخانه اش دو باره بیارد خبر غروب

                                     #ناصر_باریکانی (ناصح)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۲۸
فرشید فلاحی