شهرِ خالی
چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۴۵ ب.ظ
شهر خالی می شود...
کوچه ها یخ می زنند...
ِاردیبهشت ... می رود...
اما طعم شیرین کرشمه اش؛
می کُشد نفس تنگ زمین را...
هلاک می کند ظلمت کده ی این مسافر غریب را....
خیابان هایش پر می شود از
بغض ِسرگردانی...
شهرهایش لبریز می شود از تنهایی...
چشم انتظار می ماند....این بیمار محتضر
تا آبان در لا به لای ذهن پر آشوبش
از راه برسد
تا آذر دوباره با ناز خود را برساند....
تا سرشار وسرمست گلهای داوودی از جنس اهورای اش شود.....
وجرعه نوشِ شرابِ ناب. رنگ هایش ...
تا اعجازش به حد جنون برساندش
و نفس به نفس برسد به کویش ...
تاغروب رنگی اش هرروز بُکشدودوباره زنده اش کند
براستی...
حکمت
عمر طولانی تابستان در چیست ؟
#فاطمه_ باریکانی
۹۸/۰۳/۱۵