انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

❇️روزگار👇


خدایا بین چه رنگین روز گارم
زمستان یخ زده فکر بهارم


نه دست مهربانی برسرِمن
نه یاری می نشینددرکنارم


زمین با سبزه وگل شدهماغوش
زمین گیر ازخطای بیشمارم


زبان آهسته گو دشمن نفهمد 
در این ویرانه خوشتر از هَزارم


هزاران عاشق دلخسته دارم
  یکی  برده دلم را بیقرارم


نشینم چون پرستو کنج ایوان
دو دیده بر ره وچشم انتظارم


نمی دانم کجا کی در‌چه ساعت؟
به دیدارش زمان را می شمارم


خداقسمت کندبینم دوباره
گلِ لبخندِشیرینِ نگارم


#شیرین_تمیمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۵
فرشید فلاحی


            در پناه دل❤️
‍ رهگذر دستم بگیر چون موج گردابی شدم
از سر حرص و طمع پاگیر مردابی شدم


چون عقابی بوده ام بالا نشین قله ها 
جلد تالاب لجن همسان مرغابی شدم


ته نشین از مانده ی جام شرابی بوده ام
خوشه ی انگور جان را زخم تیزابی شدم


رستم نفس و هوس در خود گریبانم گرفت
باورم از پا فتاد و همچو سهرابی شدم


مقصد ما کعبه ی دل بوده در وادی عشق
زاهدی چله نشین در کنج محرابی شدم


مدعی بودم به دریا مرد طوفان ها منم
با نسیم نیمه جانی مرغ غرقابی شدم


رستگاران در پناه دل ره جانان روند
من به کار وصله در شولای اربابی شدم


#قاسم_رستگاری



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۳۸
فرشید فلاحی


❇️انکار،اصرار👇


وقتى تمام لحظه ها بر من محاط اند
تصویرِ امنِ دستهایت در سرم هست
من انقراضِ نسلِ زنهای نجیبم
وقتى نشیبِ سینه ات در خاطرم هست


آن شب هزاران پاى رفتن در تنم بود
 برطبقِِ عادت،عاشقت بودم به تکرار
حالا کفن کن خاطراتم را،بمیران
تو مردِ انکارى و یک زن مردِ اصرار
 
زن با قدم هایى که برعکسِ خودش بود
سلانه سلانه تنت را زیرورو کرد
وقتى  لبانت بر لبش لغزید،گم شد
تا صبح خود را در نگاهت جستجو کرد


او قاصدک ها را برایت  خواب مى دید
بیدار شد،خود را در آغوش تو جا کرد
روحش براى با تو بودن قد کشید و
جانش به دستانت،به چشمت اقتدا کرد


مسحور در دستان گرمت غلت مى زد
پروانه اى سى ساله بیزار از بکارت
بى تاب از شوق وفورِ شانه هایت
از جنگ با بوسه،به دنبال اسارت


زن گونه ای نایاب از یک قاصدک شد
از استخوان تا استخوان در عشق جاخورد
آرایه ها بر پیکرش تعظیم کردند
چون صفحه ای از یک کتاب شعر تاخورد


پروانگی را در خودش اعدام کرد و
پرواز را محبوس در بالَش به اجبار
حالا کفن کن خاطراتم را بمیران
تو مردِ  انکاری و یک زن مردِ  اصرار


#فریما_لهراسبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۲۲
فرشید فلاحی

رنگِ بی رنگی


بیا چون آسمان یکرنگ باشیم
چودریا آبی وبیرنگ باشیم


هوای سر به پای دل ببندیم
سرا پا دشمن نیرنگ باشیم


صبوری بر قضا کار کمی  نیست
کُمیتِ فتنه را ‌در جنگ باشیم


به کوچِ  فصلیِ مرغانِ  وحشی 
تماشاگر بدونِ سنگ باشیم


دراین آشفته بازار زمانه
رها ازفکر نام و ننگ باشیم


بیا دامن زده برمهربانی
چو باران،ساده وبی رنگ باشیم


بهاری تازه در دل پرورانیم
برای باغِ گل، اُورنگ باشیم


#شیرین_تمیمی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۵۰
فرشید فلاحی

شیعه


ما به نام علی آن، فخر زمان حساسیم
ما به مظلومیت و زخم زبان حساسیم


درد او درد یتیمان و فقیران بوده
مابه هردیده سرشک است روان حساسیم


                 
فاطمه "بَضعة مِنِّی"که خداوند بگفت
ما به آن دختر پیغمبرمان  حساسیم


در گلو بغض نشسته. زهمان حمله ی شوم
ما به دیوار و در و دود بدان  حساسیم


به اذانی که در آن ذکر ولایت نشود
به موذن که به آن ذکر اذان حساسیم


ما به هر ذره از آن خاک دل آشوب بقیع
ما به آن مدفن از دیده نهان حساسیم


شیعه یعنی چوحسین .جان خودش را بدهد
این که ما بر همه ی ظلم عیان حساسیم


دل ما بسته به آن گنبد زیبای دمشق
به نگاه .چپی از سوی خصان حساسیم


خصلت عشق و وفا در دل هر شیعه نشست
ما به مشک و  علم و  آب رسان  حساسیم


صبر و ایثار و جوانمردی این قوم ببین
ما به گودال و تلی .دل نگران حساسیم


عاشق مرگ شهادت ،همه از خرد و کلان
ما به نام گلو و تیر و کمان حساسیم


کاروان اسرا مظهر ایمان و شرف
به نگاه گنه آلوده  چنان حساسیم


اوج حساسیت اینک ،زهمین عصر شده
چون بهار دل ما گشته خزان حساسیم


ما به ایران و به آن پرچم با عزت او
ما به خون شهدا ،بر رهشان حساسیم


چه جوانها که نرفتند و نیامد خبری
ما به تابوت سبک .بهر جوان حساسیم


ما به والفجر و ظفر،فکه و دربندیخان
ما به هور شهدا، بستر آن حساسیم


ما که چون بدر و ظفر،قدس و محرم دیدیم
به تجاوزگری از چشم بدان حساسیم


رهبری پشت و پناهی ست به هر ایرانی
ما به شآن ، ولی  امر جهان حساسیم


#سید_مهدی_افتخاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۷
فرشید فلاحی

    قالی خاطرات 


بیا نشسته ی تنهابه روی قالی من!
که نقش خاطره ات مانده در حوالی من


همین که بافتمت گل،شکوفه زدغزلم
که سبزرقصی چشمت...تب شمالی من


غزل زده ست به اردوی قامتت چادر
تویی مسافر ییلاق خوش خیالی من


تنت مساوی پیچش،تنت برابر طعم
تنت موازی این حس ارتجالی من


تو: طرح تازه ای از گل،تو: اخم یک معشوق...
همیشه قابل صلحی،منِ جدالیِ من


دوباره تشنه لبم،چشمه رفته ای یا نه-
که قلب می شکنی کوزه ی  سفالی من؟! 


تنت سفید ...تنت تک...تمام شد قالی
تویی و خواب من و لحظه های  خالی من


#مینا_آقاخانی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۴۳
فرشید فلاحی

 

          بیقراری


 فریاد دل بر آمد از درد بیقراری
این سینه جا ندارد باری گران گذاری


زد غمزه ی نگاهت تیری به دیدگانم
تا ریشه ام اثر کرد چون تیغ آبداری


اسرار عشق ومستی درگوش ما نخوانید
در طاقتم نبینم آداب پرده داری


بگذر زمن تو جانا من مرد ره نباشم
در بادیه نشینم سرگرم روزگاری


صیدی نحیف و زارم بگذر زانتخابم
دامی دگر به ره نه در پای نو شکاری


از کوچه ی خیالم مگذر که عطر یادت
مستی به سر نشاند از بسکه میگساری


اندر کتیبه ی دل نقش تو می نگارم
تا هر که از در آمد سر بسپرد به داری


در پنجه این قلم را چون شانه می کشانم
تا امتداد زلفت برچینم انتظاری


خانه بدوش کشیدم در راه بی نشانی
تا شاید این دل افتد در راه رستگاری

#قاسم-رستگاری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۴
فرشید فلاحی


🕊پرواز تن

این چارپاره ماجراى ساده اى نیست
پرواز تن از روزن یک انفرادى ست
برگشته ام جارى شوم در خاطراتم
تقسیم سلولى من غیرارادى ست 
............ 
من پى نوشت آیه هاى لیلة القدر
من انعکاس سوره ى  زلزال بودم
تو شعر خواندى شعر خواندى شعر خواندى
من مات بودم گنگ بودم لال بودم


در خط اول دست بردم بر نگاهت
تا خط آخر بخت من در خواب افتاد
یک لحظه از یک قرن پهلویم نشستى
یک دوره از عمر زمین در آب افتاد


از فتح آغوشت میان خلسه هایم
در خواب بودم تا زمان "شام آخر"
از نشئه ى پهلو به پهلو با تو رفتن
تا درک اجبارى به شکلى نابرابر


این جمله دارد شرط مى بندد نمیرد
یک جاى خالى از وجودش درد دارد
یک نقطه باید انتهاى جمله باشد
هر ماجراى عاشقانه مرد دارد 


تنها خودم را حذف کردم از نگاهت
این سهم من از روزن یک انفرادى ست
برگشته ام تا پس بگیرم جمله ام را
 "تقسیم سلولى من غیرارادى ست"


#فریما_لهراسبى


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۰
فرشید فلاحی

❤️ بوسه ❤️


هر سحر با آفتابت بوسه ام را پس بده
با غروب فصل خوابت بوسه ام را پس بده

در طلوعی مه زده از چشم خواب آلوده ات
 با نگاه بی حجابت بوسه  ام را پس بده

ظهر گرماگرم آغوش و هوای نیمه روز
از لبان همچو آبت بوسه ام را پس بده

زیر فانوس ستاره با می لبخند خود
در خط دُرد شرابت بوسه ام را پس بده

درسکوت نیمه شب در بازوان روشنت
؛آن حریم ماهتابت؛ بوسه ام را پس بده

در مسیری پرشکوفه ، سبزه باران بهار
با شمیمی از گلابت بوسه ام را پس بده

اوج تابستان و شور عشق وجشن میوه ها
جفت کن گیلاس نابت بوسه ام را پس بده

بین حافظ خوانی یلدایی خوش فال خود
از دهان قند سابت بوسه ام را پس بده

 پشت شیشه در زمستان ابر چون" ها" میکنی
با دَمِ گرمِ سحابت بوسه ام را پس بده

شاد و آزادی ولی با من دگرگون میشوی
در مسیر انقلابت بوسه ام را پس بده

چاپ کردی خاطرات بوسه  را با نام خود
جای تقدیم کتابت بوسه ام را پس بده

گر ببوسی هرکجا من گفتمت برگردنت
مانده باز از این حسابت بوسه ام را پس بده

یا بیا و پس بده یا کار دستت می دهد
عاقبت این اجتنابت بوسه ام را پس بده

مینهم اجرا براتِ قلب شیدای تورا
این تو و این انتخابت بوسه ام را پس بده

#ارسا_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۲
فرشید فلاحی


❇️پشتِ پرچینِ اردیبهشت👇


من از پشتِ پرچینِ اردیبهشت
من از طالقانی بسانِ بهشت


من از دومین ماهِ خوبِ بهار
من از سرزمینِ عزیز ونگار


من از دشتِ آلاله های قشنگ
من از کوهسار وشکوهِ پلنگ


من از زنبق ویاس وگلپونه ها
من از شرمِ بنشسته برگونه ها


من از سوسن وسنجد وسُنبله
من ازشورِ رود و من از غُلغله


من از نورِ مهتاب و عطرعلف
من از یادگارانِ خوبِ سَلَف


من از چوب وفانوس و راه و سکوت
من از بیدو گردو، سپیدار وتوت


من از پینه بر دستِ مردانِ پیر
من ازکودکانِ غیور و دلیر


من ازبرف وسرما وسوز وتگرگ
من از شیون وشادی و زاد ومرگ


بگفتم ولی اندکی از هزار
خوشا طالقان و خوشا جویبار


قدم رنجه کن نو بهارش ببین
شبی شاعرانه کنارم نشین... 

#فرشید_فلاحی  96/11/22
                      

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۴۷
فرشید فلاحی