انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان


❤️غروب❤️
بادل غریبه است خدایا مگر غروب
مردغریب خسته و دلتنگ ترغروب
پیوسته درسکوت وسکون فکرمی کند
هرعاشقی برای دلش درسفر غروب
غمگین نمی شدم همه ی عمردرجهان
بامن رفیق می شد وهم دل اگر غروب
خندان ندیده ام بنشیندبه گوشه ای!
درطول زندگانی خود یک نفر غروب
در آسمان کبوتر بی آشیانه هم
 رغبت نمی کند بزند بال وپر غروب
خورشید تا که رفت توهم خانه می روی
ای نوردیدگان من از بام ودر غروب
ناصح به راه مانده نگاهم که قاصدک
ازخانه اش دو باره بیارد خبر غروب

                                     #ناصر_باریکانی (ناصح)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۲۸
فرشید فلاحی

        


    تنها

زُل می زند،پُشتِ سکوتش نقطه چین ، تنهاست ؛تنها
مجموعه ای از شعر هایِ خوش نشین، تنهاست؛تنها

نصف النهار ِهر نگاهش رو به قطبِ آرزوها
یخ می زند چون بی جهت، رویِ زمین تنهاست؛تنها

ثبتِ حقایق می کند، گاهی، ولی این عکس ها تلخند
قابِ دو چشمی که به قلبِ دوربین تنهاست؛تنها

هِی قهوه می نوشد اثر از فالِ خوب اما نمی بیند
در حالِ او تأثیرِ گُنگِ کافئین تنهاست،تنها

تبعیدیِ عشق است‌ و در اعماقِ تفکیکی غریبانه ‌‌
چون تکه ای جامانده از یک جورچین تنهاست؛تنها

یک قلب خالی مانده و یک ذهن خالی تر به دنبالش
دردِ و خیالاتش میانِ آن و این تنهاست، تنها

بحرانِ احساس است تنهایی که تصویرش نفسگیر است
انگار یک کودک کفِ میدان مین تنهاست ؛ تنها

هر لحظه را دلواپسِ آوارِ تقدیر است و جان کنده
چون ماهی قرمز که بین  هفت سین تنهاست؛ تنها

# ارسا اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۴۷
فرشید فلاحی


 طعم باران می دهد شعر ترم

واژه ها را سوی رویا می برم

بوی باران شاد و مستم می کند

جان تازه میدمد در پیکرم

می روم تا دشت گلهای بنفش

عطر آن را بهر یارم می خرم

زیر باران یاد یارم می کنم

جز خیالش چون نباشد در سرم

خوش بود باران پاییزی مرا

بی گمان من در بهاری دیگرم


#مریم_حاج_علیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۳۵
فرشید فلاحی



 عشق آباد

ای دامنت عشق آباد، درخویش رهایم کن
بادرقص وغزل هرشب، این گونه صدایم کن

برخیز و غزل خوان کن، گیسوت گل افشان کن
در پای چنین عشقی،خود بی سروپایم کن

"دل بی تو به جان آمد"، در آه وفغان آمد
از ناله واندوهم، مستانه جدایم کن

هم دینی وهم ایمان، هم جانی وهم جانان
نه کفر نمی باشد، خود را تو خدایم کن

پیمانه ی عشقت را، برکامِ دلم  آور
ازخویش جدایم کن، درخویش فنایم کن

یک عمرفراقت را، وین غصه وداغت را
چون لاله به دل داریم، یک جرعه دوایم کن

گفتیم غزل اما، فارغ ز هرانچه باد
ای دامنت عشق آباد، درخویش رهایم کن

#فرشید_فلاحی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۲۳
فرشید فلاحی



🌷سهم  بهار ها🌷

زیباترین غزل شده سهم بهارها
می ماند این ترانه تو را یادگارها

پرمی دهد شکوفه پیامی شبیه گل
صبح بهارسمتِ تودرانتشارها

عید آمدست خانه تکانی نکرده ای؟
بیرون کنید زحمت گرد وغبارها

ای آشنا مواظب اردیبهشت باش
بایک سبدشقایق و بوس وکنارها

می بینم از کنارهمین شیشه ها هنوز
درکوچه باغ، خنده ی بی اختیارها

پر می زنندبلبل شیدا ومرغ عشق
در لابلای شاخه ی سرو وچنارها

فردا تمام دشت پرازشعرناصح است
گاهی میان فرصت گشت وگذارها

#ناصر_باریکانی   (ناصح)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۱۱
فرشید فلاحی




تنـــــها


رفتی به دریا ودلِ مارا ندیدی
تنها ترین فانوسِ شب ها را ندیدی


باتو سفر بودو گذر از جنگل وکوه
درمن خیال وخواب و رؤیا را ندیدی


روزت سراسر شادی وجشن وسرور است
درآه واشک وناله نجوا را ندیدی


درمن هوای با تو بودن ها، دریغا
موجِ هوای این تـمنا را ندیدی


من چون گَوَن پابند وتو همچون نسیمی
این بندِمحکم بوده برپا را ندیدی

بُغضِ غزل در پشت پایت گشت باران
رفتی به دریا و دلِ ما را ندیدی


          #فرشید_فلاحی   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۷
فرشید فلاحی



چشم رنگین تو چون لوحه ی تذهیب بود
که مرا حیرت از آن جذبه و ترکیب بود


ای خوش آنکس که به کانون نگاهت افتد
که به کندوی عسل ذائقه ترغیب بود


#قاسم_رستگاری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۰
فرشید فلاحی

کجایی ناجیِ  موعودحال ما نمی پرسی؟
   به  هر آدینه دلتنگی، ملال  ما نمی پرسی؟


  نشانی های اورنگت نشسته تک به تک هر جا
گسستیم از نوا از اتصال ما نمی پرسی؟


    ز  غرق وسیل و طوفان وزمرگ وجنگ وخونریزی
 که رقصیدند درصحن خیال ما نمی پرسی؟

   بهاران برفی وباران ببین هنگامه برپا کرد
 چرا ای جان تو ازبادشمال ما نمی  پرسی؟


 ‌ زعمق جان دلم خواهد به زیر سایه  ات بودن
  کمی  از آرزوهای محال مانمی  پرسی؟


#شیرین_تمیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۲۶
فرشید فلاحی













 


کلامِ تنهایی

مقیم گشته دلم در مقام تنهایی

وناتمامِ تمامم، تمامِ تنهایی


درون دفترِ شعرم غزل شد اشک آلود

ردیف می شود اینجا کلامِ تنهایی


چو پینه دوزِ کهنسالِ دیده کم نورم

که وصله ها زده بر التیامِ تنهایی


منم که بامنِ خودگویم این سخن هرشب

"سلام جامِ مقدس، سلامِ تنهایی"


فروغ ماه گوارای بزم مستان باد

ستاره ای ندرخشیده بامِ تنهایی


سکوت می کنم اما سکوتِ درد آلود

قسم به بغض گلویم، به شامِ تنهایی


#فرشید_فلاحی    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۴۷
فرشید فلاحی


بهار
نو شد جهان و هزاران سپاس دوست
خرم دلی که به عشق است شناس دوست

از خود عجب ز بهاری چنین لطیف
دارم به دل غم نان و هراس دوست

آن بی خرد که به خلقی ستم نمود
بیند به کار جهان انعکاس دوست

آن زاهدی که شکم سیر حاکم است
از مصلحت به تن آرد لباس دوست

جاهل کسی که به تقلید زاهدی
آرد به لب چو گدا التماس دوست

آزاده باش و به دل غم مخور جهان
در گردش است به حساب از قیاس دوست

#قاسم- رستگاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۴۲
فرشید فلاحی