عشق آباد
جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ب.ظ
عشق آباد
ای دامنت عشق آباد، درخویش رهایم کن
بادرقص وغزل هرشب، این گونه صدایم کن
برخیز و غزل خوان کن، گیسوت گل افشان کن
در پای چنین عشقی،خود بی سروپایم کن
"دل بی تو به جان آمد"، در آه وفغان آمد
از ناله واندوهم، مستانه جدایم کن
هم دینی وهم ایمان، هم جانی وهم جانان
نه کفر نمی باشد، خود را تو خدایم کن
پیمانه ی عشقت را، برکامِ دلم آور
ازخویش جدایم کن، درخویش فنایم کن
یک عمرفراقت را، وین غصه وداغت را
چون لاله به دل داریم، یک جرعه دوایم کن
گفتیم غزل اما، فارغ ز هرانچه باد
ای دامنت عشق آباد، درخویش رهایم کن
#فرشید_فلاحی
۹۸/۰۱/۱۶