انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

                                                    


                                                   جلوه ی شاعرانه👇


هرچه تبر زدی مرا،پیکرمن جوانه زد
زخم به زخمه ام زدی،نغمه ی عاشقانه زد

دردِ درون کشیده ام،وازهمگان بریده ام
خویش وغریبه بردلم،دشنه وتازیانه زد

گرچه زتیرِطعنه ها،روح وتنم شکنجه شد
بغضِ گلو نشسته ام،شورِدوصدترانه زد

قُقنُسِ نغمه های من،خاک نشین نمی شود
شعله ی سرکشِ دلم،بارِدگرزبانه زد

دانه بُدم عیان شدم،ساقه زدم جوان شدم
قامتِ این درخت بین،خنده به هر زمانه زد

شعر جدا نشد زمن،من همه تن شدم سخن
مفتعلن مفاعلن،جلوه ی شاعرانه زد

    #فرشید_فلاحی 96/6/19



             

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۰۴
فرشید فلاحی


بی عشق نشاید..👇
بی عیش زمان بگذرد امّا ایّام
بی عشق نشاید سپری,جانگیراست


گر عیشِ مسّلم,همه عشق است,دریغ
زیرا تــبِ بی عشقــیِ ما,واگیر است


دردا که درِ وسوسه باز است به عیش
حیفا که به عشقمان ,هوس زنجیر است


بیچاره دلم! عیش ندیدست به عمر
با واژۀ عشق,همچنان درگیر است


#ایثار_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۴۰
فرشید فلاحی


  تنهاترین تنها


بیا آرامشِ شب های من باش
ومرهم برتنِ تب های من باش


کویرم،خشکسارم یا بیابان
تو رودِ جاریِ صحرای من باش


سکوتم را اگر معنا نمودی
تو نی بر ناله ی نجوای من باش


شبم شمعِ شبستانی ندارد
فروغِ فرخِ فردای من باش


بخوان با من سرودِ سبزِ باران
طنینِ واژه ی لب های من باش


زخُمخانه،ز تاکستان،ز انگور
تو گلگونه ترین صَهبای من باش


حدیثِ عاشقی پایان ندارد
غزل را قافیه آرایِ من باش


منِ بی تو چه تنهایم،چه تنها
بیا تنها ترین تنهای من باش


#فرشید_فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۴۲
فرشید فلاحی

حالِ هشیاری👇


‍ مرا با خود جهانی بوده درپنداردینداری
همیشه ترس جانکاهی دراوهام خطاکاری


من ازبندگنه بی تاب ودرحال پریشانی
تو دراوج خداوندی به فریادم خریداری


من ازعشقت تهی گشتم به عصیان زد نوای دل
به تقلیدآن رهی رفتم که نامش شدخودآزاری


به تردیدم کشید این دل عنان باورم چیدم
تورادرجان صدا کردم به صدمیل ازجهانخواری


نیاز از دل برون کردم که آزاد ورها باشم
گرم اهل نظر گویند چه داری زین جهانداری


سعادتمندی ازدرگاه عشق است ونه خودخواهی
که معنای عمیق عشق هین صبراست و خودداری


تعلق جز به ذات حق نباشد رسم عرفانی
همان عرفی که دردنیا، دل و دینی نگهداری


به هوشندعاقلان درگردش این چرخ مینایی
اگرچه رستگاران را نباشد حال هشیاری


#قاسم_رستگاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۴
فرشید فلاحی

زینت عرش خدا👇

محرم اسرار عالم،منبع علم و عیار
بوتراب و بوالحسن حسن کمالات و وقار

ذکر حق لافتی،صاحب لوا،روح الوفا
نور حق معجز نماکشف وصفاوالاعتبار

رهبر معجز کلام و رهرو مثل الکمال
بر نبی مثل المقام وبر خدا شدافتخار

دست حق،مشکل گشا،ذکر دعا،شمس الضحا
اصل ونسل وبوالبشرازجانب پروردگار

ناطق وخیرالکلام و شافع و فصل الختام
مظهرعشق و مرام و مطلع لیل ونهار

صاحب سر سلونی،نورچشم وبی مثال
منبع حلم وسخا و حیدرهرکارزار

هم امام ورهبرومولا امیرالمومنین
پادشاه عالم و با مستمندان هم قطار

فاتح خیبر،شهنشاه قدرقدرت،علی
زینت عرش خدا شد قامت شاه کبار

آن که مدح او نموده خالق هفت آسمان
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

#سید_مهدی_افتخاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۱۰
فرشید فلاحی

عصیان


ای بارکج منزل کجا، این کوره راهی تار باد
ای خوابناک شب گذر، چشم تو کی بیدارباد؟


هراصل رابرهم زدی،ای خط شکن اینک بایست
نیکو نباشد مسلکت،این معرفت تبدار باد

 دستی کشیدی برسرم تابگذرم ازپند تو
 این ره به ترکستان روَد واین لوت کی بی خار باد؟


از کهنگی نالانی ودربندِ نوگویی شدی
از هرروش نو می‌شوی واین نوشدن بیمارباد


اخلاق و دین شد زیرپا،تا تازه شد اشعارتو
این بدعتی بی جابود،کی نسخه ای درکارباد؟


بی وزنی ات طی شد ولی،درگیر بی قیدی شدی
نامش توهرچیزی بِنه، درصبح کی افطار باد؟


باهرکلام تازه ای یک شهر قربانی  شود
 کم واژه ها را لخت کن ،شرمت از این اصرار باد


هر شعرِخوش،راهی نکو، هرکیشِ بد،بن بست شد 
خطی اگرکج می کشد،شایدقلم بردارباد


اشعار بی پروای تو هرچندغوغا می کند
لیک آن سخن مانا شود،کان بر بشر غمخوار باد


بیت الغزل ها کشته یِ هر مصرعِ عریان شده
برقاتلان شعر هم ،باید چنان مختارباد


#ارسا-اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۰۹
فرشید فلاحی

 «باران»

کاش باران تا سحر پیدا شود 
هر شقایق عاشقی شیدا شود 

ژاله ها روید به رُخسارانِ گُل
قطره ها جوینده تا دریا شود 

آسمان دستان گشاید بهرِعشق 
غنچه ها سیرابِ این مینا شود
 
می نمایم نذرِ چشمانم شبی
شوقِ اشکی را که او بینا شود
 
گرکویرستانِ شب تَفتیده ام 
خوابِ "باران" دیده ام معنا شود
 
"بر درختِ زنده بی برگی چه غم "
صبر باید شامِ من فردا شود
 
آرزو چون دانه ای در سینه ام 
کاش باران تا سحر پیدا شود 

#فرشید_فلاحی   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۰۹
فرشید فلاحی

  درشعاعِ خورشید


با دیده ی بینا ببین،خودشرحِ این اِجمال ها
خورشیدکی گردد نهان،درپرده ی اِغفال ها؟


بیناتراز بینا تویی،رهبر به نابینا تویی
از طورِ این سینا گذر،درپرتوِ اقبال ها


آهِ سحرگاهی اگر ازسینه ی مابگذرد
از عرش آید این ندا،مقبولِ ما آمال ها


بنگر به جمعِ ساحران،واین مدعای ماهران
موسی عصا می افکند برصحنه ی رَمال ها


آسان میا دراینگذر، پیرامُنِ ما الحَذَر

پروانه ای باید زَنَدبرآتشِ ما بال ها


حُسنِ ختامِ این غزل،صائب بگفته چون عسل
"آیینه کی برهم خورَد،از زشتیِ تمثال ها"؟


#فرشید_فلاحی   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۵
فرشید فلاحی


رهگذارِ عمر


سر به هوا داده این طفلک پندار ما
دل شده بازیچه ای بسته به دستار ما


من زکجا جویمش صاحب این خانه را
تا  نرود در فنا عاقبت کار ما


رعشه ی دست من و جام پرآشوب می
شد مَثَل خلقت وکاسه ی مقدار ما


حال مکرر گرفت ذوق تملک ز سر
تا که نگیرد قرار،این دل بیمار ما


وسعت دشت جنون وادی بی انتهاست 
تکیه به کنج دل است نقطه ی پرگار ما


گندم محصول عشق نان نشود در قضا
تا نشود سوده  این باطن عَیّار ما


آن که به خودره گشود عرش خدا طی نمود
تا که رسد پیش از آن وعده ی دیدار ما


در گذرعمر خویش پرسه مزن"رستگار"
بلکه به معنی رَسَدحاصل رفتار ما


#قاسم_رستگاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۹
فرشید فلاحی

عجایب


من عجایب دیده ام بر کل دنیا چیره بود
چشم من از ماجراهای عجیبش خیره بود


دیده بودم یک نفر حرف دلش را رُک بگفت
غل به پا و دست زنجیر و دهانش گیره بود


بس که عادتهای بیخود هی مکرر شد به شهر
لاجرم آن جهلشان در زندگیشان سیره بود


چشمشان از روشنی ها بسته گشته ای عجب
مثل پشت پلکشان آن بختشان هم تیره بود


آن که خورد از دیگری یا برده بیت المال خلق
تبرعه..اما خلاف مردمانش شیره بود


آب وبرق و گاز مفتی را کسی هرگز ندید
از غبار لعنتی آب و هوا هم جیره بود


سنگ زر یا مس ویا نقره به دل دارد کویر
دست خود را رو نکردو ارمغانش زیره بود


با خودم گفتم عجب جای بدی باید بود
خوش به حال ما که ایران بر عجایب چیره بود


#سید-مهدی-افتخاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۱۴
فرشید فلاحی