آمدی
پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۷ ب.ظ
آمدی بار دگر تا مست وشیدایم کنی
گم شدم در خود مگر درسایه پیدایم کنی
با شروع فصل تو دل بی قراری می کند
می شود هرشب مرامهمان یلدایم کنی؟
مهروآبان آذرت بازارگرم عاشقیست
دل به کف دادم که تا رندانه سودایم کنی
وعده ی دیدار ما در صبح بارانی چه شد
بیش از این نبود روا امروز و فردایم کنی
خسته ام ازخواهش وبیراه رفتن های خویش
ازکجا آیم که تا مجنون لیلایم کنی
رستگارا با می وشعروغزل فالی بگیر
مه گرفته خاطرم باشدهویدایم کنی
#قاسم-رستگاری
۹۶/۰۷/۱۳