انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

    قالی خاطرات 


بیا نشسته ی تنهابه روی قالی من!
که نقش خاطره ات مانده در حوالی من


همین که بافتمت گل،شکوفه زدغزلم
که سبزرقصی چشمت...تب شمالی من


غزل زده ست به اردوی قامتت چادر
تویی مسافر ییلاق خوش خیالی من


تنت مساوی پیچش،تنت برابر طعم
تنت موازی این حس ارتجالی من


تو: طرح تازه ای از گل،تو: اخم یک معشوق...
همیشه قابل صلحی،منِ جدالیِ من


دوباره تشنه لبم،چشمه رفته ای یا نه-
که قلب می شکنی کوزه ی  سفالی من؟! 


تنت سفید ...تنت تک...تمام شد قالی
تویی و خواب من و لحظه های  خالی من


#مینا_آقاخانی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۴۳
فرشید فلاحی

 

          بیقراری


 فریاد دل بر آمد از درد بیقراری
این سینه جا ندارد باری گران گذاری


زد غمزه ی نگاهت تیری به دیدگانم
تا ریشه ام اثر کرد چون تیغ آبداری


اسرار عشق ومستی درگوش ما نخوانید
در طاقتم نبینم آداب پرده داری


بگذر زمن تو جانا من مرد ره نباشم
در بادیه نشینم سرگرم روزگاری


صیدی نحیف و زارم بگذر زانتخابم
دامی دگر به ره نه در پای نو شکاری


از کوچه ی خیالم مگذر که عطر یادت
مستی به سر نشاند از بسکه میگساری


اندر کتیبه ی دل نقش تو می نگارم
تا هر که از در آمد سر بسپرد به داری


در پنجه این قلم را چون شانه می کشانم
تا امتداد زلفت برچینم انتظاری


خانه بدوش کشیدم در راه بی نشانی
تا شاید این دل افتد در راه رستگاری

#قاسم-رستگاری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۴
فرشید فلاحی


🕊پرواز تن

این چارپاره ماجراى ساده اى نیست
پرواز تن از روزن یک انفرادى ست
برگشته ام جارى شوم در خاطراتم
تقسیم سلولى من غیرارادى ست 
............ 
من پى نوشت آیه هاى لیلة القدر
من انعکاس سوره ى  زلزال بودم
تو شعر خواندى شعر خواندى شعر خواندى
من مات بودم گنگ بودم لال بودم


در خط اول دست بردم بر نگاهت
تا خط آخر بخت من در خواب افتاد
یک لحظه از یک قرن پهلویم نشستى
یک دوره از عمر زمین در آب افتاد


از فتح آغوشت میان خلسه هایم
در خواب بودم تا زمان "شام آخر"
از نشئه ى پهلو به پهلو با تو رفتن
تا درک اجبارى به شکلى نابرابر


این جمله دارد شرط مى بندد نمیرد
یک جاى خالى از وجودش درد دارد
یک نقطه باید انتهاى جمله باشد
هر ماجراى عاشقانه مرد دارد 


تنها خودم را حذف کردم از نگاهت
این سهم من از روزن یک انفرادى ست
برگشته ام تا پس بگیرم جمله ام را
 "تقسیم سلولى من غیرارادى ست"


#فریما_لهراسبى


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۰
فرشید فلاحی

❤️ بوسه ❤️


هر سحر با آفتابت بوسه ام را پس بده
با غروب فصل خوابت بوسه ام را پس بده

در طلوعی مه زده از چشم خواب آلوده ات
 با نگاه بی حجابت بوسه  ام را پس بده

ظهر گرماگرم آغوش و هوای نیمه روز
از لبان همچو آبت بوسه ام را پس بده

زیر فانوس ستاره با می لبخند خود
در خط دُرد شرابت بوسه ام را پس بده

درسکوت نیمه شب در بازوان روشنت
؛آن حریم ماهتابت؛ بوسه ام را پس بده

در مسیری پرشکوفه ، سبزه باران بهار
با شمیمی از گلابت بوسه ام را پس بده

اوج تابستان و شور عشق وجشن میوه ها
جفت کن گیلاس نابت بوسه ام را پس بده

بین حافظ خوانی یلدایی خوش فال خود
از دهان قند سابت بوسه ام را پس بده

 پشت شیشه در زمستان ابر چون" ها" میکنی
با دَمِ گرمِ سحابت بوسه ام را پس بده

شاد و آزادی ولی با من دگرگون میشوی
در مسیر انقلابت بوسه ام را پس بده

چاپ کردی خاطرات بوسه  را با نام خود
جای تقدیم کتابت بوسه ام را پس بده

گر ببوسی هرکجا من گفتمت برگردنت
مانده باز از این حسابت بوسه ام را پس بده

یا بیا و پس بده یا کار دستت می دهد
عاقبت این اجتنابت بوسه ام را پس بده

مینهم اجرا براتِ قلب شیدای تورا
این تو و این انتخابت بوسه ام را پس بده

#ارسا_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۲
فرشید فلاحی


❇️پشتِ پرچینِ اردیبهشت👇


من از پشتِ پرچینِ اردیبهشت
من از طالقانی بسانِ بهشت


من از دومین ماهِ خوبِ بهار
من از سرزمینِ عزیز ونگار


من از دشتِ آلاله های قشنگ
من از کوهسار وشکوهِ پلنگ


من از زنبق ویاس وگلپونه ها
من از شرمِ بنشسته برگونه ها


من از سوسن وسنجد وسُنبله
من ازشورِ رود و من از غُلغله


من از نورِ مهتاب و عطرعلف
من از یادگارانِ خوبِ سَلَف


من از چوب وفانوس و راه و سکوت
من از بیدو گردو، سپیدار وتوت


من از پینه بر دستِ مردانِ پیر
من ازکودکانِ غیور و دلیر


من ازبرف وسرما وسوز وتگرگ
من از شیون وشادی و زاد ومرگ


بگفتم ولی اندکی از هزار
خوشا طالقان و خوشا جویبار


قدم رنجه کن نو بهارش ببین
شبی شاعرانه کنارم نشین... 

#فرشید_فلاحی  96/11/22
                      

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۴۷
فرشید فلاحی


🍷جامِغزل👇


ای ماه برآ نه وقتِ خواب است
بنگر که دودیده ام پُر آب است


دیدم من وماه ویار درخواب
افسوس که خوابِ من سراب است


بر خیز به جستجوی دل باش
چون توسنِ عمردرشتاب است


باز آی دمی به شب نشینی
پرسیدنِ حال دل ثواب است


مگذار که بی توصبح گردد
بر آتشِ عشق،دل کباب است


این جامِ غزل بوَد تورا نوش
ای ماه برآ نه وقتِ خواب است


#فرشید_فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۹
فرشید فلاحی


❇️تا درعبورِ من👇


هان؟ می‌شناسی ام؟
ای خیره پشت پنجره 
درمن
چه دیده ای؟
این پابریده ی احساسِ خود،منم
درحسرتی وزین ،
با سنگ ها پریدم وغرق نگفتنم
تمبری میان پاکت پستم
کسی ندید
تا روکندمرا 
و رسیدم به دامنم
پنهان سنتم؛
این سرخ جامه ای  
که نشانِ نشاط نیست
لبخند برلبم
که کشیدم به صدهنر،
پشتش حیات نیست
آری توهم کنون،
مسحوریک مجسمه ی رنگ خورده از
یاقوتی وعقیق
این سرخ و سخت را
باورنکن که من 
بالی سبک زعشق
بی تابِ پرکشیدن صدآرزوی ناب،
دارم نهان رفیق
چون کفشدوزکی
ازیادرفته ام
شاید،
زمان،
شبی
ز سرانگشت حسرتش
من را رها کند
یا بال های نازک یخ بسته ی مرا
با مرگ
واکند
تندیس پرتملقی از یک الهه ام
خاموش وپرغرور.
مانند دیگران
حرمت بنه فقط
به ظاهر حالم
گذر بکن؛
از عمق داغ
عشق
از 
برزخ
شعور...


#ارسا_اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۸
فرشید فلاحی

❇️‌ ‌ گهواره ی دل👇


به شوق اینکه هستی تاسحر باخویش بیدارم 
چه خوشبختم که حتی درخیالم چون تو رادارم


تو دشت تشنه ی من باش،باریدن که کاری نیست 
به مژگان اشک جای آب،بردشت تومی بارم 


تو را بوییده ام یکبار،درهنگامه ی تطهیر 
به قدرِآهوان از نافه ی عطرِتوسرشارم


من از آغوش تابستانیت،چیزی نمی خواهم 
زمستانی نکن ازبرگ ریزان،سخت بیزارم 


مرا دلتنگ لالایی نکن،عمریست بی خوابم 
چو مادر در پناهم گیر و درگهواره بگذارم 


بمان ای باغ سر خوش،زندگی بی تاب بودن هاست 
چه خوش باغی که در اندیشه اش چون من سپیدارم 


تو آن انکار تاریخی،درون سنت و تقوا 
من آن نیمی جدا ازشرع وعرف ومیل واصرارم 


تو آن نازی که شایدهای هر طناز را باید 
من آن عقلم که،مس را می فروشم،زرخریدارم 


#مسلم_آهنگری 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۴
فرشید فلاحی

❇️ درمرزِبی عبور👇


پرسید عابری درمرز بی عبور
دل را زدی ورق در جلد شهر دور؟


اخمم به پرسشش پیچید و ردشدم
از معبدوطن درمدفن غرور


حالا به غربتم،یک خلوت شلوغ
یک ظاهر لذیذ،یک طعم تلخ وشور


تنهایی و من و رنجِ کشیدنی
 یک انزوای عور درهُرمِ یک تنور


مانندیک شراب دُردِ تکبرم
کم کم فرونشست درقلب چون بلور


من ماندم و دلم،رسوای خاطرم
یک دفتربزرگ درگنجه ای نمور


تاریک خانه ی ِذهنم گشوده شد
 دارم زهرکسی تصویر نوظهور 


مادر،پدر،رفیق،همسایه،هم محل
از هرکسی که داشت درعمرمن حضور


دلتنگ می‌شوم حتی برای  آن 
خائن ترین رفیق،یا آن گدای کور


دلگیر می‌شوم از دل بریدنم 
یک قلب زخمی ورویای سربه گور


هربرگ خاطرات،هر روزپشت سر

هر صفحه از دلم ،حالا شده مرور


یک برگ مانده ودرسطرِآخرش
 یک پرسش عمیق دردفتری قطور

«دل را زدی ورق ،در جلد شهر دور؟»
پرسیده عاقلی در مرز بی عبور

#ارسا_اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۲۳:۰۴
فرشید فلاحی


◼️کرمانشاه⛏


یک مرزِدور ودرویش،مهدِغرور وایثار
با مردمانِ مَردش،سالار پشت سالار

در غفلتی پرازدرد،مجروح و بی هیاهو
گویی کسی ندیدش،انکار پشت انکار


محروم سهم نامش،از اعتبار وشهرت
این وصله را نمودند،تکرار پشت تکرار


بن بست های امروز،کار ورفاه وتحصیل
بس بیشتر زهرجا،دیوار پشت دیوار


دیروز جنگ و خون و امروز شر و تهدید
یک روزگار ناامن،آزار پشت آزار


این خاک دل شکسته،لرزیدوآسمانش
این باربرسرش ریخت،آوارپشت آوار


بعداز شهیدوبیکار،امروز می‌شماردند
 تعداد کشتگان را،آمار پشتِ آمار


گم نامی اش تو گویی،باید تمام می‌شد
پس لرزه های درد واخبار پشت اخبار


#ارسا_اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۶ ، ۱۶:۱۳
فرشید فلاحی