انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان


 «باران»

کاش باران تا سحر پیدا شود 
هر شقایق عاشقی شیدا شود 

ژاله ها روید به رُخسارانِ گُل
قطره ها جوینده تا دریا شود 

آسمان دستان گشاید بهرِعشق 
غنچه ها سیرابِ این مینا شود
 
می نمایم نذرِ چشمانم شبی
شوقِ اشکی را که او بینا شود
 
گرکویرستانِ شب تَفتیده ام 
خوابِ "باران" دیده ام معنا شود
 
"بر درختِ زنده بی برگی چه غم "
صبر باید شامِ من فردا شود
 
آرزو چون دانه ای در سینه ام 
کاش باران تا سحر پیدا شود 

#فرشید_فلاحی   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۰۹
فرشید فلاحی

  درشعاعِ خورشید


با دیده ی بینا ببین،خودشرحِ این اِجمال ها
خورشیدکی گردد نهان،درپرده ی اِغفال ها؟


بیناتراز بینا تویی،رهبر به نابینا تویی
از طورِ این سینا گذر،درپرتوِ اقبال ها


آهِ سحرگاهی اگر ازسینه ی مابگذرد
از عرش آید این ندا،مقبولِ ما آمال ها


بنگر به جمعِ ساحران،واین مدعای ماهران
موسی عصا می افکند برصحنه ی رَمال ها


آسان میا دراینگذر، پیرامُنِ ما الحَذَر

پروانه ای باید زَنَدبرآتشِ ما بال ها


حُسنِ ختامِ این غزل،صائب بگفته چون عسل
"آیینه کی برهم خورَد،از زشتیِ تمثال ها"؟


#فرشید_فلاحی   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۵
فرشید فلاحی


رهگذارِ عمر


سر به هوا داده این طفلک پندار ما
دل شده بازیچه ای بسته به دستار ما


من زکجا جویمش صاحب این خانه را
تا  نرود در فنا عاقبت کار ما


رعشه ی دست من و جام پرآشوب می
شد مَثَل خلقت وکاسه ی مقدار ما


حال مکرر گرفت ذوق تملک ز سر
تا که نگیرد قرار،این دل بیمار ما


وسعت دشت جنون وادی بی انتهاست 
تکیه به کنج دل است نقطه ی پرگار ما


گندم محصول عشق نان نشود در قضا
تا نشود سوده  این باطن عَیّار ما


آن که به خودره گشود عرش خدا طی نمود
تا که رسد پیش از آن وعده ی دیدار ما


در گذرعمر خویش پرسه مزن"رستگار"
بلکه به معنی رَسَدحاصل رفتار ما


#قاسم_رستگاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۹
فرشید فلاحی

عجایب


من عجایب دیده ام بر کل دنیا چیره بود
چشم من از ماجراهای عجیبش خیره بود


دیده بودم یک نفر حرف دلش را رُک بگفت
غل به پا و دست زنجیر و دهانش گیره بود


بس که عادتهای بیخود هی مکرر شد به شهر
لاجرم آن جهلشان در زندگیشان سیره بود


چشمشان از روشنی ها بسته گشته ای عجب
مثل پشت پلکشان آن بختشان هم تیره بود


آن که خورد از دیگری یا برده بیت المال خلق
تبرعه..اما خلاف مردمانش شیره بود


آب وبرق و گاز مفتی را کسی هرگز ندید
از غبار لعنتی آب و هوا هم جیره بود


سنگ زر یا مس ویا نقره به دل دارد کویر
دست خود را رو نکردو ارمغانش زیره بود


با خودم گفتم عجب جای بدی باید بود
خوش به حال ما که ایران بر عجایب چیره بود


#سید-مهدی-افتخاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۱۴
فرشید فلاحی

قایقی در تبعــــید
                            لنگــری سرگردان
        قاصدی در تشویش
                         زیر چـَــتر باران
    مثل اُقیانوسی گُــنگ
                    موج غــَم در آغـــوش 
    می کِشم با تــَردید 
                    زنـــــدگی را بر دوش..


                                            #ایثار-اجلالی




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۱۸
فرشید فلاحی


نیلوفرین پگاه
پیچیده روی بام شبی نمناک
فانوس سالخورده ی بودن را 
از انتشار نور سرشار می کند 
مردانِ محتضر

در گوشه های لب پَــرِ بودن! 
بی عشق بی تمنا
از یاد رفته اند
تا بار دیگر از 
 دریچه ی متروکِ مرگ
در باغ های خواب 
در هیبت درخت و پرنده 
حلول کنند... 

#ایثار-اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۶
فرشید فلاحی


این روح
   سپیداربلندی است کزان
شاخه ی سبزتنم می روید
کوته و تُرد ونحیف ولرزان 
رو به رُستن نگران
شاخه ی سبز تنم
 درغریبانه ی این چرخ مهیب
پوست می ترکاند
در هیاهوی زمین 
می شکوفاند برگ
 آه سبزینه ی این زیستنِ بی تکرار 
غنچه های صورتی رنگ بلوغ
روی سرشاخه ی شعر
نبض معکوسِ زمان...
مثل سرگیجه ی سی روزه ی ماه 
در بزنگاه تکامل جاری

شاخه ی ترد تنم، اینک از باد وتگرگ
 از تقاصِ شب بی عشقی ومرگ  
 دیگرش باکی نیست
 شاخه ی این تن پرجوش وخروش 
خود درختی شده است 
چه تناوربیدی  
شعله ور خورشیدی 

#ایثار-اجلالی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۳
فرشید فلاحی

اشعار شاعران دیارم با موضوع "پرواز"


پُرازپروازم اما 
بسته بالم را تماشایت
تو
شاید 
اوج
پروازی
و
بال 
و
پر 
نمی داند

#مسلم_آهنگری


-----------------------------

"پرواز"👇
یک قاصدک دوباره مرا برده سوی دل
پروانه گشته شعرِ خیالم به کوی دل
ای دیده ام مَبار،که دیدارِ ما دَمیست
درپرده خوش نشین ومریز آبروی دل

#فرشید-فلاحی   

-----------------

ای خوشا پرواز از خود تا خدا
پر کشیدن تا به معراج صفا


از خود و ازهرچه هستی در حجاب
از غم دلبستگی گشتن جدا


ای دریغا من چومرغی در قفس
درد هجران می کشم بی هم نوا


بارها درخواب وبیداری زجان
پر گشایم تا به عرش کبریا


گاه با مرغان عاشق هم سفر
گاه تنها طالب یک آشنا


این پریدن کز خیال است و محال
می دهد بر من نویدی از وفا


تا دو بال عاشقی پران کنم
دور گردانم دل از بند بلا


#شیرین-تمیمی

--------------------
مرغِ عشقی سالها بود اندر قفس
یاد می کرد از یارخود با هر نفس 


از غم هجران بال پروازش شکست
نا امیدوخسته دل کنجی نشست


داد پیغام بر یار غار ش این چنین
تا به کی حسرت خورم زاروغمین؟


مرغک دلدار چون غمنامه خواند
جانفشانه این چنین خود رارساند


کامشان شیرین شد از این وصال
سر خوش ومست پر زدند سوی کمال

  #فهیمه-خلیلی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۲
فرشید فلاحی

توکیستی؟ 

 ازچند وچون این دیار 

ازبیقراری ها،قرار 

 زین کَّروفَرِّ روزگار 

پرسیده ام،توچیستی؟ 

 چندی مرا،چونی مرا 

کز اشک،جیحونی مرا 

 آن سان که گفتندم زتو

خوشحالم ازهمزیستی 

 زین شهرتنها مانده ام 

 درجستجوی خویشتن 

 دنبال همزادم بگو 

 آن راکه خواهم،نیستی؟ 

 پرسیده ام ازهستیت 

زان حال وشورومستیت 

 ای آن که درجان منی 

 دیوانه من،توکیستی؟ 


 #مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۹
فرشید فلاحی

✅ آزاده👇🏻👇🏻 

 آزاده ای اسیرم،والا و سر بزیرم 

ابرم میان صد کوه ،باد است دستگیرم 

 ایوان شب پرآشوب،دشت ودمن پراز خار

 گل کی دهد دل من بی مهر زمهریرم

 شرم وشرربه جانم،سوزی دراستخوانم

 پنهان کنم غمم را،گر درقفس بمیرم

 بودم جوان رعنا،گشتم اسیراعدا

 پیروز این نبردم،امروزگرچه پیرم 

 آه دلم اثرکرد،هرحیله بی ثمرکرد 

فریادشادمانی،برجای هر نفیرم 

 تفسیر عسر یسرا،شدفرصتی مهیا

 دست ولی سبحان،یاریگرونصیرم

 ای پاسدار ویاور،درراه دین وکشور

 سرمی دهم سرافراز،فرمانبری امیرم

 #شیرین_تمیمی 

________________ 

 تقدیم به برادرآزاده وجانبازجلیل خلیلی

 بغضی نشست گلویم 

از آزاده حرف گویم 

دارم به یادم آن روز 

دادند خبر چه جانسوز

 اسیر بعث کافر 

گفتند شدی برادر

 هرجا شدیم روانه 

ماتم سرا شد خانه 

 چندی اسیر بودی

 مانند شیر بودی

 بعدازحدود چند ماه 

آزادشدی به ناگاه 

 مادرچه شادمان شد

 خنده لبش روان شد

 افسوس داشت جراحت

 بازو وروی ماهت

اززخم جانگدازت

 پرپرشدی چه راحت 

 #فهمیه_خلیلی 

____________

 نوجوانی بود رزمنده میان دشمنان 

 چندسالی جبهه جنگ بود باصدامیان 

 عاقبت زخمی شدومفقودآن رعنانوجوان 

 گم شد و دیگر نماند از او نشان

 هرچه گشتند بلکه پیدایش کنند 

 لیک پیدایش نشدآن قهرمان

سالها بگذشت تا پایان رسید این جنگ شوم

آمدندکشورهمه آزادگان

 چشممان روشن شد از دیدارشان

 بهرپیشوازاسیران آمدندپیروجوان

 در میانآن اسیران وطن 

 مادری فریاد زدای وای من

 نوجوانم رفته و پیرآمده 

 با تن زخمی چنان شیرآمده 

مادرت باشد فدای جان تو

 این تن صد پاره وایمان تو

 افتخارمادرت هستی پسر

روز محشردربرخیرالبشر

 #اشرف_حکیم 

------------- 

 وقتی که آخرین گلوله نفسگیر می شود 

صیادِ جنگ،پیروزمینگیر می شود 

 شیرِاسیرِمانده درقفسِ روزهای درد 

 از بندکینه رسته،به نخجیر می شود 

 #مسلم_آهنگری


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۰۴
فرشید فلاحی