انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقان» ثبت شده است


  تنهاترین تنها


بیا آرامشِ شب های من باش
ومرهم برتنِ تب های من باش


کویرم،خشکسارم یا بیابان
تو رودِ جاریِ صحرای من باش


سکوتم را اگر معنا نمودی
تو نی بر ناله ی نجوای من باش


شبم شمعِ شبستانی ندارد
فروغِ فرخِ فردای من باش


بخوان با من سرودِ سبزِ باران
طنینِ واژه ی لب های من باش


زخُمخانه،ز تاکستان،ز انگور
تو گلگونه ترین صَهبای من باش


حدیثِ عاشقی پایان ندارد
غزل را قافیه آرایِ من باش


منِ بی تو چه تنهایم،چه تنها
بیا تنها ترین تنهای من باش


#فرشید_فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۴۲
فرشید فلاحی

  درشعاعِ خورشید


با دیده ی بینا ببین،خودشرحِ این اِجمال ها
خورشیدکی گردد نهان،درپرده ی اِغفال ها؟


بیناتراز بینا تویی،رهبر به نابینا تویی
از طورِ این سینا گذر،درپرتوِ اقبال ها


آهِ سحرگاهی اگر ازسینه ی مابگذرد
از عرش آید این ندا،مقبولِ ما آمال ها


بنگر به جمعِ ساحران،واین مدعای ماهران
موسی عصا می افکند برصحنه ی رَمال ها


آسان میا دراینگذر، پیرامُنِ ما الحَذَر

پروانه ای باید زَنَدبرآتشِ ما بال ها


حُسنِ ختامِ این غزل،صائب بگفته چون عسل
"آیینه کی برهم خورَد،از زشتیِ تمثال ها"؟


#فرشید_فلاحی   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۵
فرشید فلاحی


رهگذارِ عمر


سر به هوا داده این طفلک پندار ما
دل شده بازیچه ای بسته به دستار ما


من زکجا جویمش صاحب این خانه را
تا  نرود در فنا عاقبت کار ما


رعشه ی دست من و جام پرآشوب می
شد مَثَل خلقت وکاسه ی مقدار ما


حال مکرر گرفت ذوق تملک ز سر
تا که نگیرد قرار،این دل بیمار ما


وسعت دشت جنون وادی بی انتهاست 
تکیه به کنج دل است نقطه ی پرگار ما


گندم محصول عشق نان نشود در قضا
تا نشود سوده  این باطن عَیّار ما


آن که به خودره گشود عرش خدا طی نمود
تا که رسد پیش از آن وعده ی دیدار ما


در گذرعمر خویش پرسه مزن"رستگار"
بلکه به معنی رَسَدحاصل رفتار ما


#قاسم_رستگاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۹
فرشید فلاحی

اشعار شاعران دیارم با موضوع "پرواز"


پُرازپروازم اما 
بسته بالم را تماشایت
تو
شاید 
اوج
پروازی
و
بال 
و
پر 
نمی داند

#مسلم_آهنگری


-----------------------------

"پرواز"👇
یک قاصدک دوباره مرا برده سوی دل
پروانه گشته شعرِ خیالم به کوی دل
ای دیده ام مَبار،که دیدارِ ما دَمیست
درپرده خوش نشین ومریز آبروی دل

#فرشید-فلاحی   

-----------------

ای خوشا پرواز از خود تا خدا
پر کشیدن تا به معراج صفا


از خود و ازهرچه هستی در حجاب
از غم دلبستگی گشتن جدا


ای دریغا من چومرغی در قفس
درد هجران می کشم بی هم نوا


بارها درخواب وبیداری زجان
پر گشایم تا به عرش کبریا


گاه با مرغان عاشق هم سفر
گاه تنها طالب یک آشنا


این پریدن کز خیال است و محال
می دهد بر من نویدی از وفا


تا دو بال عاشقی پران کنم
دور گردانم دل از بند بلا


#شیرین-تمیمی

--------------------
مرغِ عشقی سالها بود اندر قفس
یاد می کرد از یارخود با هر نفس 


از غم هجران بال پروازش شکست
نا امیدوخسته دل کنجی نشست


داد پیغام بر یار غار ش این چنین
تا به کی حسرت خورم زاروغمین؟


مرغک دلدار چون غمنامه خواند
جانفشانه این چنین خود رارساند


کامشان شیرین شد از این وصال
سر خوش ومست پر زدند سوی کمال

  #فهیمه-خلیلی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۲
فرشید فلاحی
✅ هنر نماییِ استادانم براین مصرعی از استاد محمد علی بهمنی
" گاهی دلم برای خودم تنگ می شود"👇



1_وقتی که نیستی و

دَری وا، نمی‌شود
وقتی زمان
به خواب رفته و فردا نمی‌شود!
وقتی
که
خط
فاصله
فرسنگ
می شود
گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود
وقتی
زمین
عطش
خون
گرفته
است
دیوانه ای ،
شناسنامه ی مجنون گرفته است.
وقتی
سرود
عشق
بد
آهنگ
می شود.
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود.
وقتی
که
قد
کرامت
دو
تا
شود.
انسان
برای هرکس و ناکس به پا شود.
وقتی
که
قلب
عاطفه ها
سنگ
می شود.
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود.
وقتی
که
آسمان
شهر
پر
از
دوده
می شود
وقتی
کسی به مرگ خود،آسوده می شود.
وقتی
حماسه
همسفر
ننگ
می شود
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود.
هر جا که رسم و قاعده بی رنگ می شود
شعرم
به
چیدمان
قافیه اش
لنگ
می شود
یا
جمله ها برای وصف تو دلتنگ می شود
گاهی
دلم!...


#مسلم_آهنگری

2_گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
آ نجا که رنگ حوصله بیرنگ می شود
دستم نمی رسد که بچینم گلی زباغ

کارم زبعد فاصله نیرنگ می شود
صد کال نا رسیده بغلتد به روی خاک

تا نوبر رسیده به اورنگ می شود
مهرم مباح سینه سپیدان ره نشین

گر دفتر زمانه چو ارژنگ می شود
آ تش کشیده شعله ی جانم به شام دل

دلواپسم که شیشه دل سنگ می‌شود؟
خود را خطاب کرده ومی پرسم این سوال
آیا کسی به سوز تو همسنگ می‌شود؟
#شیرین_تمیمی


3_‏وقتی فضای عاطفه هاسنگ می شود
"گاهی دلم برای خودم تنگ می شود"
آتش گرفته ام که چرا زمزم حضور

در قحط سال زمزمه کم رنگ می شود
بی شک اگر به دانش خود پشت پا زدیم
تقلید کور شاخص فرهنگ می شود

دست سقیفه ،جهل خوارج، طلوعِ شرک
امروز هم دوباره هماهنگ می شود

‏پل های ارتباط اگر شانه بشکنند نزدیک راه فاصله فرسنگ می شود
آهنگ عشق چون بنوازد بدست دوست
تا هر سحر به گوش زمان زنگ می شود

ناصح بگو به حضرت استاد بهمنی
دربین عشق و عقل چرا جنگ می شود؟!!


#ناصر_باریکانی_طالقانی

4_"گاهی دلم برای خودم تنگ می شود"
وقتی که قلبِ عاطفه از سنگ می شود

برازدحامِ بٌغضِ فروخفته ام قسم
هرلحظه بینِ دیده و دل جنگ می شو د

کم کم زِ یاد می رود این سنتِ قشنگ
شب های شاعرانه چه کم رنگ می شود

تاآن"چراغِ رابطه خاموش"گشته است
"ایمان به فصلِ سرد"،خوش آهنگ می شود

" آوازِ عاشقانه ی ما در گلو شکست"
زیرا "انا الحق" است که آونگ می شود

دردا به جرمِ عشق، غزل مٌثله می شود
با نامِ حق،هماره چه نیرنگ می شود

در شهرِ خامٌشان که دلی عاشقانه نیست
حتی فروغِ ماه،چه بی رنگ می شود

گوشم زِطعنه های کلاغانِ شب پُر است
زاین رو دلم برای خودم تنگ می شود


#فرشید_فلاحی   96/5/3



جایی که خط فاصله یک دره بین ماست 

بوی ِقریبِ نکبتِ مردار در هواست 

وقتی نگاه زندگی  بی رنگ میشود 

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود 




در عصرِ تلخِ فاصله  گمراه مانده ایم 

جز خود کسی ندیده و خودخواه مانده ایم 

این روزها که مبحث نیرنگ میشود 

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود




این روزها بدون هم وامانده خسته ایم 

در پشت پرده پنجره را باز بسته ایم

حسرت صدای شوم و بدآهنگ میشود 

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود 




وقتی به خنجر از پی هم دست برده ایم 

وقتی به دست حرص و هوس دل سپرده ایم

در راستای صلح فقط جنگ میشود 

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود 




این روزها که ظلم به پایان نمی رسد 

بر این کویر ، نم نمِ باران نمیرسد

وقتی که نان سفره ها از سنگ میشود 

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود 




عمریست رو به کوچه ی بن بست مانده ایم 

در اختیار یک شبِ دربست مانده ایم 

وقتی که سنگ و آینه همسنگ میشود 

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود 



#راشین_فروزان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۵
فرشید فلاحی

✅  اشعار استادان بر این تصویر👇👇👇



1_یالهای نقره گون ابشار
سرد و افشان و بلند و بی قرار
از فراز قله های بی عبور
می خروشد تندر سیمین  به شور
سر بلند از کوهها سر ریز شد
سر فرو آورد و ‌شور انگیز شد
در سقوطش اتفاق زندگیست
راز زیبایی همان افتادگیست
#ایثار_اجلالی

2_ریزش آ بی میان سبزه زاری روی کوه
از فرازی بر فرودی می نشیند
با شکوه
چشم ها را می نوازد دیدن این منظره

شعر می پاشد بداهه هر کسی در این گروه
#شیرین_تمیمی


3_ از میان صخره های سفت وسخت
آبشاری ،روان باشد زلال
درس بایدگرفت زین اتفاق
در همه حال باید پاینده بود
#فهمیه_خلیلی

4_ طبعم کشید تا که بگویم زآبشار
یک آسمان آبی و یک دشت لاله زار

از کوه سر به فلک.با لباس سبز
از اوج قدرت و از لطف کردگار

آرامشی که میدهد آن بر روان من
شکر خدا ز نعمت افزون وبی شمار
#سید_مهدی_افتخاری

5_آب
سیال
روانیست
که
از
درک
نگاه
تا به سیراب تصور جاریست.
کوه
آبشخور
پاکیست
که
در
بغض
قرون
می جوشد.

رود خلطیست ، که در بستر تاریخی فهم
بایدش
بار
دگر
جوری
شست.
و
نگاه من و تو
به هر آیینه تواند به تصور برسد.
جرعه ها
در
گذر
از
چندش
حلقوم
به
معنا
برسد
صخره ها در گذر از فهم عبور .
زندگی طرز نگاهیست
که
از داوری حس کسی برخیزد.
هر چه نزدیک به سرچشمه .
تصور کمتر
هر چه
وابسته
به رود
جای شک و تردید.
#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۰۲
فرشید فلاحی