این روح سپیداربلندی است کزان شاخه ی سبزتنم می روید کوته و تُرد ونحیف ولرزان رو به رُستن نگران شاخه ی سبز تنم درغریبانه ی این چرخ مهیب پوست می ترکاند در هیاهوی زمین می شکوفاند برگ آه سبزینه ی این زیستنِ بی تکرار غنچه های صورتی رنگ بلوغ روی سرشاخه ی شعر نبض معکوسِ زمان... مثل سرگیجه ی سی روزه ی ماه در بزنگاه تکامل جاری
شاخه ی ترد تنم، اینک از باد وتگرگ از تقاصِ شب بی عشقی ومرگ دیگرش باکی نیست شاخه ی این تن پرجوش وخروش خود درختی شده است چه تناوربیدی شعله ور خورشیدی