انجمن شاعران طالقان
محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان
انجمن شاعران طالقان
محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان
خانه
درباره من
سرآغاز
تماس با من
طبقه بندی موضوعی
یک عکس و چند شعر
(۱)
یک بیت و چند شعر
(۱)
خلاصه آمار
بایگانی
شهریور ۱۴۰۳
(۴)
مرداد ۱۴۰۳
(۱)
ارديبهشت ۱۴۰۱
(۱)
آبان ۱۴۰۰
(۱)
آبان ۱۳۹۹
(۱)
مهر ۱۳۹۸
(۱)
مرداد ۱۳۹۸
(۳)
تیر ۱۳۹۸
(۱)
خرداد ۱۳۹۸
(۵)
ارديبهشت ۱۳۹۸
(۱۳)
فروردين ۱۳۹۸
(۱۲)
اسفند ۱۳۹۷
(۵)
مرداد ۱۳۹۷
(۲)
فروردين ۱۳۹۷
(۲)
اسفند ۱۳۹۶
(۶)
بهمن ۱۳۹۶
(۷)
دی ۱۳۹۶
(۳)
آذر ۱۳۹۶
(۱)
آبان ۱۳۹۶
(۶)
مهر ۱۳۹۶
(۷)
شهریور ۱۳۹۶
(۱۴)
مرداد ۱۳۹۶
(۱۷)
آخرین مطالب
۰۳/۰۶/۱۳
چراغ و باد
۰۳/۰۶/۱۳
عطش عشق
۰۳/۰۶/۱۳
هجوم
۰۳/۰۶/۱۳
یک شب
۰۳/۰۵/۲۹
بی تو
۰۱/۰۲/۳۱
رباعی
۰۰/۰۸/۰۴
طفل دل
۹۹/۰۸/۲۷
عصارهٔ عشق
۹۸/۰۷/۰۹
راز خاموش
۹۸/۰۵/۰۲
مثــــــــل نــــــــــور
پیوندها
درجی: دریچه ای رو به طالقان
۱۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است
در شعاع خورشید
درشعاعِ خورشید
با دیده ی بینا ببین،خودشرحِ این اِجمال ها
خورشیدکی گردد نهان،درپرده ی اِغفال ها؟
بیناتراز بینا تویی،رهبر به نابینا تویی
از طورِ این سینا گذر،درپرتوِ اقبال ها
آهِ سحرگاهی اگر ازسینه ی مابگذرد
از عرش آید این ندا،مقبولِ ما آمال ها
بنگر به جمعِ ساحران،واین مدعای ماهران
موسی عصا می افکند برصحنه ی رَمال ها
آسان میا دراین
گذر، پیرامُنِ ما الحَذَر
پروانه ای باید زَنَدبرآتشِ ما بال ها
حُسنِ ختامِ این غزل،صائب بگفته چون عسل
"آیینه کی برهم خورَد،از زشتیِ تمثال ها"؟
#فرشید_فلاحی
۰ نظر
۰
۰
۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۵
فرشید فلاحی
رهگذار عمر
رهگذارِ عمر
سر به هوا داده این طفلک پندار ما
دل شده بازیچه ای بسته به دستار ما
من زکجا جویمش صاحب این خانه را
تا نرود در فنا
عاقبت کار ما
رعشه ی دست من و جام پرآشوب می
شد مَثَل خلقت وکاسه ی مقدار ما
حال مکرر گرفت ذوق تملک ز سر
تا که نگیرد قرار،این دل بیمار ما
وسعت دشت جنون وادی بی انتهاست
تکیه به کنج دل است نقطه ی پرگار ما
گندم محصول عشق نان نشود در قضا
تا نشود سوده این باطن عَیّار ما
آن که به خودره گشود عرش خدا طی نمود
تا که رسد پیش از آن وعده ی دیدار ما
در گذرعمر خویش پرسه مزن"رستگار"
بلکه به معنی رَسَدحاصل رفتار ما
#قاسم_رستگاری
۰ نظر
۰
۰
۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۹
فرشید فلاحی
عجایب
عجایب
من عجایب دیده ام بر کل دنیا چیره بود
چشم من از ماجراهای عجیبش خیره بود
دیده بودم یک نفر حرف دلش را رُک بگفت
غل به پا و دست زنجیر و دهانش گیره بود
بس که عادتهای بیخود هی مکرر شد به شهر
لاجرم آن جهلشان در زندگیشان سیره بود
چشمشان از روشنی ها بسته گشته ای عجب
مثل پشت پلکشان آن بختشان
هم تیره بود
آن که خورد از دیگری یا برده بیت المال خلق
تبرعه..اما خلاف مردمانش شیره بود
آب وبرق و گاز مفتی را کسی هرگز ندید
از غبار لعنتی آب و هوا هم جیره بود
سنگ زر یا مس ویا نقره به دل دارد کویر
دست خود را رو نکردو ارمغانش زیره بود
با خودم گفتم عجب جای بدی باید بود
خوش به حال ما که ایران بر عجایب چیره بود
#سید-مهدی-افتخاری
۰ نظر
۰
۰
۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۱۴
فرشید فلاحی
قایقی در تبعید
قایقی در تبعــــید
لنگــری سرگردان
قاصدی در تشویش
زیر چـَــتر باران
مثل اُقیانوسی گُــنگ
موج غــَم در آغـــوش
می کِشم با تــَردید
زنـــــدگی را بر دوش..
#ایثار-اجلالی
۰ نظر
۱
۰
۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۱۸
فرشید فلاحی
مطالب جدید تر