انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل» ثبت شده است

❇️تنهاترین👇


تنها ترین بُدَم که تو مهمانم آمدی
با نورِ ماه بر لبِ ایوانم آمدی


من درمیانِ کفر خودم گم شدم ولی
همره شدی وهم رهِ ایمانم آمدی


"یک دست جامِ باده و یک دست جعدِ یار"
ای جان فدای تو که بدین سانم آمدی


چون بادِ حادثات چراغم شکسته بود
بودم ملول و خسته که انسانم آمدی


دیدی که نورِ دیده ی خود داده ام زدست
یوسف شدی به کلبه ی احزانم آمدی


پایانِ هر غزل به تخلص چو نامِ توست
ای ناتمامِ عشق،تو پایانم آمدی


#فرشید_فلاحی 
                

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۸
فرشید فلاحی

❇️روزگار👇


خدایا بین چه رنگین روز گارم
زمستان یخ زده فکر بهارم


نه دست مهربانی برسرِمن
نه یاری می نشینددرکنارم


زمین با سبزه وگل شدهماغوش
زمین گیر ازخطای بیشمارم


زبان آهسته گو دشمن نفهمد 
در این ویرانه خوشتر از هَزارم


هزاران عاشق دلخسته دارم
  یکی  برده دلم را بیقرارم


نشینم چون پرستو کنج ایوان
دو دیده بر ره وچشم انتظارم


نمی دانم کجا کی در‌چه ساعت؟
به دیدارش زمان را می شمارم


خداقسمت کندبینم دوباره
گلِ لبخندِشیرینِ نگارم


#شیرین_تمیمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۵
فرشید فلاحی


            در پناه دل❤️
‍ رهگذر دستم بگیر چون موج گردابی شدم
از سر حرص و طمع پاگیر مردابی شدم


چون عقابی بوده ام بالا نشین قله ها 
جلد تالاب لجن همسان مرغابی شدم


ته نشین از مانده ی جام شرابی بوده ام
خوشه ی انگور جان را زخم تیزابی شدم


رستم نفس و هوس در خود گریبانم گرفت
باورم از پا فتاد و همچو سهرابی شدم


مقصد ما کعبه ی دل بوده در وادی عشق
زاهدی چله نشین در کنج محرابی شدم


مدعی بودم به دریا مرد طوفان ها منم
با نسیم نیمه جانی مرغ غرقابی شدم


رستگاران در پناه دل ره جانان روند
من به کار وصله در شولای اربابی شدم


#قاسم_رستگاری



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۳۸
فرشید فلاحی

رنگِ بی رنگی


بیا چون آسمان یکرنگ باشیم
چودریا آبی وبیرنگ باشیم


هوای سر به پای دل ببندیم
سرا پا دشمن نیرنگ باشیم


صبوری بر قضا کار کمی  نیست
کُمیتِ فتنه را ‌در جنگ باشیم


به کوچِ  فصلیِ مرغانِ  وحشی 
تماشاگر بدونِ سنگ باشیم


دراین آشفته بازار زمانه
رها ازفکر نام و ننگ باشیم


بیا دامن زده برمهربانی
چو باران،ساده وبی رنگ باشیم


بهاری تازه در دل پرورانیم
برای باغِ گل، اُورنگ باشیم


#شیرین_تمیمی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۵۰
فرشید فلاحی

    قالی خاطرات 


بیا نشسته ی تنهابه روی قالی من!
که نقش خاطره ات مانده در حوالی من


همین که بافتمت گل،شکوفه زدغزلم
که سبزرقصی چشمت...تب شمالی من


غزل زده ست به اردوی قامتت چادر
تویی مسافر ییلاق خوش خیالی من


تنت مساوی پیچش،تنت برابر طعم
تنت موازی این حس ارتجالی من


تو: طرح تازه ای از گل،تو: اخم یک معشوق...
همیشه قابل صلحی،منِ جدالیِ من


دوباره تشنه لبم،چشمه رفته ای یا نه-
که قلب می شکنی کوزه ی  سفالی من؟! 


تنت سفید ...تنت تک...تمام شد قالی
تویی و خواب من و لحظه های  خالی من


#مینا_آقاخانی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۴۳
فرشید فلاحی

 

          بیقراری


 فریاد دل بر آمد از درد بیقراری
این سینه جا ندارد باری گران گذاری


زد غمزه ی نگاهت تیری به دیدگانم
تا ریشه ام اثر کرد چون تیغ آبداری


اسرار عشق ومستی درگوش ما نخوانید
در طاقتم نبینم آداب پرده داری


بگذر زمن تو جانا من مرد ره نباشم
در بادیه نشینم سرگرم روزگاری


صیدی نحیف و زارم بگذر زانتخابم
دامی دگر به ره نه در پای نو شکاری


از کوچه ی خیالم مگذر که عطر یادت
مستی به سر نشاند از بسکه میگساری


اندر کتیبه ی دل نقش تو می نگارم
تا هر که از در آمد سر بسپرد به داری


در پنجه این قلم را چون شانه می کشانم
تا امتداد زلفت برچینم انتظاری


خانه بدوش کشیدم در راه بی نشانی
تا شاید این دل افتد در راه رستگاری

#قاسم-رستگاری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۴
فرشید فلاحی

❤️ بوسه ❤️


هر سحر با آفتابت بوسه ام را پس بده
با غروب فصل خوابت بوسه ام را پس بده

در طلوعی مه زده از چشم خواب آلوده ات
 با نگاه بی حجابت بوسه  ام را پس بده

ظهر گرماگرم آغوش و هوای نیمه روز
از لبان همچو آبت بوسه ام را پس بده

زیر فانوس ستاره با می لبخند خود
در خط دُرد شرابت بوسه ام را پس بده

درسکوت نیمه شب در بازوان روشنت
؛آن حریم ماهتابت؛ بوسه ام را پس بده

در مسیری پرشکوفه ، سبزه باران بهار
با شمیمی از گلابت بوسه ام را پس بده

اوج تابستان و شور عشق وجشن میوه ها
جفت کن گیلاس نابت بوسه ام را پس بده

بین حافظ خوانی یلدایی خوش فال خود
از دهان قند سابت بوسه ام را پس بده

 پشت شیشه در زمستان ابر چون" ها" میکنی
با دَمِ گرمِ سحابت بوسه ام را پس بده

شاد و آزادی ولی با من دگرگون میشوی
در مسیر انقلابت بوسه ام را پس بده

چاپ کردی خاطرات بوسه  را با نام خود
جای تقدیم کتابت بوسه ام را پس بده

گر ببوسی هرکجا من گفتمت برگردنت
مانده باز از این حسابت بوسه ام را پس بده

یا بیا و پس بده یا کار دستت می دهد
عاقبت این اجتنابت بوسه ام را پس بده

مینهم اجرا براتِ قلب شیدای تورا
این تو و این انتخابت بوسه ام را پس بده

#ارسا_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۲
فرشید فلاحی


🍷جامِغزل👇


ای ماه برآ نه وقتِ خواب است
بنگر که دودیده ام پُر آب است


دیدم من وماه ویار درخواب
افسوس که خوابِ من سراب است


بر خیز به جستجوی دل باش
چون توسنِ عمردرشتاب است


باز آی دمی به شب نشینی
پرسیدنِ حال دل ثواب است


مگذار که بی توصبح گردد
بر آتشِ عشق،دل کباب است


این جامِ غزل بوَد تورا نوش
ای ماه برآ نه وقتِ خواب است


#فرشید_فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۹
فرشید فلاحی

❇️ درمرزِبی عبور👇


پرسید عابری درمرز بی عبور
دل را زدی ورق در جلد شهر دور؟


اخمم به پرسشش پیچید و ردشدم
از معبدوطن درمدفن غرور


حالا به غربتم،یک خلوت شلوغ
یک ظاهر لذیذ،یک طعم تلخ وشور


تنهایی و من و رنجِ کشیدنی
 یک انزوای عور درهُرمِ یک تنور


مانندیک شراب دُردِ تکبرم
کم کم فرونشست درقلب چون بلور


من ماندم و دلم،رسوای خاطرم
یک دفتربزرگ درگنجه ای نمور


تاریک خانه ی ِذهنم گشوده شد
 دارم زهرکسی تصویر نوظهور 


مادر،پدر،رفیق،همسایه،هم محل
از هرکسی که داشت درعمرمن حضور


دلتنگ می‌شوم حتی برای  آن 
خائن ترین رفیق،یا آن گدای کور


دلگیر می‌شوم از دل بریدنم 
یک قلب زخمی ورویای سربه گور


هربرگ خاطرات،هر روزپشت سر

هر صفحه از دلم ،حالا شده مرور


یک برگ مانده ودرسطرِآخرش
 یک پرسش عمیق دردفتری قطور

«دل را زدی ورق ،در جلد شهر دور؟»
پرسیده عاقلی در مرز بی عبور

#ارسا_اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۲۳:۰۴
فرشید فلاحی

اربعین

"ما بدین در نه پیِ حشمت وجاه آمده ایم"
همه با پای دل است کاین همه راه آمده ایم


گردشِ چشمِ تو دیدیم چو از روز اَزل
اخترانیم که در پرتوِ ماه آمده ایم


تا که نوشیم و سرا پا همه مدهوش شویم
تشنه لب،ناله به دل همرهِ آه آمده ایم


رٱسِ نی صوتِ مناجاتِ کسی می شنویم
"به طلب کاریِ آن مهرگیاه آمده ایم"


یادمان نیست که بر دل رقمِ عشق چه رفت
آنقدر هست که اینجا به پناه آمده ایم


کاروان می رسد اینک زبیابان به شتاب
"به گدایی به درِ خانه ی شاه آمده ایم"


فالِ این شاعرِ جا مانده چنین آمده است
"که به دیوان عمل نامه سیاه آمده آیم"


#فرشید_فلاحی 95/8/27

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۶ ، ۱۰:۵۲
فرشید فلاحی