انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

  درشعاعِ خورشید


با دیده ی بینا ببین،خودشرحِ این اِجمال ها
خورشیدکی گردد نهان،درپرده ی اِغفال ها؟


بیناتراز بینا تویی،رهبر به نابینا تویی
از طورِ این سینا گذر،درپرتوِ اقبال ها


آهِ سحرگاهی اگر ازسینه ی مابگذرد
از عرش آید این ندا،مقبولِ ما آمال ها


بنگر به جمعِ ساحران،واین مدعای ماهران
موسی عصا می افکند برصحنه ی رَمال ها


آسان میا دراینگذر، پیرامُنِ ما الحَذَر

پروانه ای باید زَنَدبرآتشِ ما بال ها


حُسنِ ختامِ این غزل،صائب بگفته چون عسل
"آیینه کی برهم خورَد،از زشتیِ تمثال ها"؟


#فرشید_فلاحی   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۵
فرشید فلاحی


رهگذارِ عمر


سر به هوا داده این طفلک پندار ما
دل شده بازیچه ای بسته به دستار ما


من زکجا جویمش صاحب این خانه را
تا  نرود در فنا عاقبت کار ما


رعشه ی دست من و جام پرآشوب می
شد مَثَل خلقت وکاسه ی مقدار ما


حال مکرر گرفت ذوق تملک ز سر
تا که نگیرد قرار،این دل بیمار ما


وسعت دشت جنون وادی بی انتهاست 
تکیه به کنج دل است نقطه ی پرگار ما


گندم محصول عشق نان نشود در قضا
تا نشود سوده  این باطن عَیّار ما


آن که به خودره گشود عرش خدا طی نمود
تا که رسد پیش از آن وعده ی دیدار ما


در گذرعمر خویش پرسه مزن"رستگار"
بلکه به معنی رَسَدحاصل رفتار ما


#قاسم_رستگاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۹
فرشید فلاحی

عجایب


من عجایب دیده ام بر کل دنیا چیره بود
چشم من از ماجراهای عجیبش خیره بود


دیده بودم یک نفر حرف دلش را رُک بگفت
غل به پا و دست زنجیر و دهانش گیره بود


بس که عادتهای بیخود هی مکرر شد به شهر
لاجرم آن جهلشان در زندگیشان سیره بود


چشمشان از روشنی ها بسته گشته ای عجب
مثل پشت پلکشان آن بختشان هم تیره بود


آن که خورد از دیگری یا برده بیت المال خلق
تبرعه..اما خلاف مردمانش شیره بود


آب وبرق و گاز مفتی را کسی هرگز ندید
از غبار لعنتی آب و هوا هم جیره بود


سنگ زر یا مس ویا نقره به دل دارد کویر
دست خود را رو نکردو ارمغانش زیره بود


با خودم گفتم عجب جای بدی باید بود
خوش به حال ما که ایران بر عجایب چیره بود


#سید-مهدی-افتخاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۱۴
فرشید فلاحی

قایقی در تبعــــید
                            لنگــری سرگردان
        قاصدی در تشویش
                         زیر چـَــتر باران
    مثل اُقیانوسی گُــنگ
                    موج غــَم در آغـــوش 
    می کِشم با تــَردید 
                    زنـــــدگی را بر دوش..


                                            #ایثار-اجلالی




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۱۸
فرشید فلاحی

توکیستی؟ 

 ازچند وچون این دیار 

ازبیقراری ها،قرار 

 زین کَّروفَرِّ روزگار 

پرسیده ام،توچیستی؟ 

 چندی مرا،چونی مرا 

کز اشک،جیحونی مرا 

 آن سان که گفتندم زتو

خوشحالم ازهمزیستی 

 زین شهرتنها مانده ام 

 درجستجوی خویشتن 

 دنبال همزادم بگو 

 آن راکه خواهم،نیستی؟ 

 پرسیده ام ازهستیت 

زان حال وشورومستیت 

 ای آن که درجان منی 

 دیوانه من،توکیستی؟ 


 #مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۹
فرشید فلاحی

✅ آزاده👇🏻👇🏻 

 آزاده ای اسیرم،والا و سر بزیرم 

ابرم میان صد کوه ،باد است دستگیرم 

 ایوان شب پرآشوب،دشت ودمن پراز خار

 گل کی دهد دل من بی مهر زمهریرم

 شرم وشرربه جانم،سوزی دراستخوانم

 پنهان کنم غمم را،گر درقفس بمیرم

 بودم جوان رعنا،گشتم اسیراعدا

 پیروز این نبردم،امروزگرچه پیرم 

 آه دلم اثرکرد،هرحیله بی ثمرکرد 

فریادشادمانی،برجای هر نفیرم 

 تفسیر عسر یسرا،شدفرصتی مهیا

 دست ولی سبحان،یاریگرونصیرم

 ای پاسدار ویاور،درراه دین وکشور

 سرمی دهم سرافراز،فرمانبری امیرم

 #شیرین_تمیمی 

________________ 

 تقدیم به برادرآزاده وجانبازجلیل خلیلی

 بغضی نشست گلویم 

از آزاده حرف گویم 

دارم به یادم آن روز 

دادند خبر چه جانسوز

 اسیر بعث کافر 

گفتند شدی برادر

 هرجا شدیم روانه 

ماتم سرا شد خانه 

 چندی اسیر بودی

 مانند شیر بودی

 بعدازحدود چند ماه 

آزادشدی به ناگاه 

 مادرچه شادمان شد

 خنده لبش روان شد

 افسوس داشت جراحت

 بازو وروی ماهت

اززخم جانگدازت

 پرپرشدی چه راحت 

 #فهمیه_خلیلی 

____________

 نوجوانی بود رزمنده میان دشمنان 

 چندسالی جبهه جنگ بود باصدامیان 

 عاقبت زخمی شدومفقودآن رعنانوجوان 

 گم شد و دیگر نماند از او نشان

 هرچه گشتند بلکه پیدایش کنند 

 لیک پیدایش نشدآن قهرمان

سالها بگذشت تا پایان رسید این جنگ شوم

آمدندکشورهمه آزادگان

 چشممان روشن شد از دیدارشان

 بهرپیشوازاسیران آمدندپیروجوان

 در میانآن اسیران وطن 

 مادری فریاد زدای وای من

 نوجوانم رفته و پیرآمده 

 با تن زخمی چنان شیرآمده 

مادرت باشد فدای جان تو

 این تن صد پاره وایمان تو

 افتخارمادرت هستی پسر

روز محشردربرخیرالبشر

 #اشرف_حکیم 

------------- 

 وقتی که آخرین گلوله نفسگیر می شود 

صیادِ جنگ،پیروزمینگیر می شود 

 شیرِاسیرِمانده درقفسِ روزهای درد 

 از بندکینه رسته،به نخجیر می شود 

 #مسلم_آهنگری


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۰۴
فرشید فلاحی



این جا نگرَدشب را،ازپنجره زندانی

با یادِتو می خواند،دراین شبِ بارانی


چون محوِتوگردیدم،موجی زتو من را بُرد

بنشسته به چشمانم،صدقطره ی پنهانی


بیرون شده ام از خود،فارغ زهرآنچه هست

برمصر رَسد یوسف،زاین کلبه ی کنعانی


رعدی به دلم کوبد،برقی به شبم خندد

عشق است مرا امشب،آماده ی مهمانی


مرغانِ شبانگاهی،در نغمه چنین گویند

بیدار شده درتو،آوای غزلخوانی


چون برکه قفس باشد،دلخوش نشود ماهی

جویای صدف باشم،درپهنه ی عُمانی


بر شیشه زنَدباران،مفعولّ مفاعیلن

می خوانم ومی خوانی،می دانم ومی دانی


#فرشید_فلاحی

-------------------

واژه ها منتظرند،پشت این پنجره ی خواب آلود،تا تو تکرارکنی آن هجاهای نخستین را،

تاتو آ غازکنی قصه ی شاعرغمگین را

وسرانگشت توبرشیشه ی شعر 

ضربان غزلی درقلبم می کاشت،ومرا از پس یک خواب بنفش

به تماشای غزلخوانی باران 

می برد


#ایثار-اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۱۱
فرشید فلاحی


برفته نوعروسی،خانه ی بخت

امور زندگی در ابتدا،سخت


همه اقوام همسر جان بیایند

غریب وآشنا،مهمان بیایند


غمین وخسته و نالان وگریان

بر او زخم زبان ها شدفراوان


بوَدطبخ غذا بر او چه دشوار

" زِ نوکاران،که خواهد کار بسیار"


جوانمردی فقط از مرد نایَد

ولی از مادرِ داماد،شاید


بیامد آن کلانتر،دیگ بردوش

عروسِ قصه را بگرفت آغوش


ببوسیدو بدادش این بشارت

خیالت از برای شام راحت...


اگر افسانه دیدی این حقیقت

روا باشد،که باشد این طریقت

#فرشید_فلاحی👆

______

چراغ خانه تارم توهستی 

دوای درد بیمارم توهستی 


توباشی خانه ام دارد صفایی 

درون خانه ام توپادشاهی 


گهی دلبر شوی گاهی توخواهر

گهی مادر گهی نازنازو دختر


بمان باتوکه من مأوابگیرم 

درون شادمانی جا بگیرم 


بکن روشن چراغ زندگی را 

خدا داده به تو بالندگی را

#اشرف_حکیم👆

_____

راز محبت مادر ز ذات  اوست

گرمی و مهر دلش .اتفاق نیست


آری تمام بود و نبودم ز مادر است

گرمی خانه ما از چراغ نیست

#سید_مهدی_افتخاری👆

______

‍ بیا آتش بزن بر جانم ای دوست

کنارت شعله ور خندانم ای دوست 


تو در ظاهر نبین این سوز و آهم

سرا پا شعله ایی رقصانم ای دوست 


بهشتم در کنار آتش توست ا

گر چه دوزخ سوزانم ای دوست 


بسوزانم تمام عمر و بنشین 

کنارم گرم،تا پایانم ای دوست

#راشین_فروزان👆

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۵۱
فرشید فلاحی

 

نورحق باشد علی موسی الرضا

آستانش فرش عرش کبریا


آفتاب دیگری در مشرق است

روز وشب رخشنده دور از مغرب است


نازنینی از تبار اولیا

کرده روشن شاهراه اوصیا


زائرانش هر زمان پروانه وار

گرد شمع روشنش در انتظار


تا به اکرامش دلی شادان کنند

سینه از غم شسته نور افشان کنند


یک به یک حاجات خود کرده بیان

پیش آن شاه عزیز مهربان


ضامن آهوی خسته ای رضا

ای امام انس وجان ای مقتدا


گر چه دورم از تو نزدیکم بخوان

درد بی دردی زجان ما بران

#شیرین_تمیمی

____________

مژده که خورشید ولایت دمید

موسم میلاد عنایت رسید


ای گل نجمه پسر مرتضی

بدر دجی آیت هشتم رضا


.گرچه که دوراست بسی منزلم

نور تونزدیک شده بر دلم


آمده ام باز سلامت کنم

این دل افسرده به نامت کنم


آمده ام باز صلا در دهم

بر سر ایوان طلا سر دهم


آمده ا م نور فشانی کنی.

صفحه ی دل همچو جوانی کنی


آمده ام سینه چراغان کنم

عشق تو بر میکده مهمان کنم


تاکه صدای دل من بشنوی

هدیه ی نا چیز من این مثنوی

#شیرین_تمیمی

_____________

براتِ کربلا 


دورکعت عشق چون آمد به پایان

نمایم رویِ خودسمتِ خراسان


ادب رادست برسینه گذارم

خمیده سر،سلام از دل برآرَم


سلام ای شمسِ دین،مولای هشتم

علی موسی الرضا،لَولٰایِ هشتم


رئوف وراضی وضامن به آهو

کبوتر درحریمت بانگِ یاهو


سلام ای پادشاهِ مهرَبانان

انیس وپایگاهِ مهرْبانان


دلم آتشگهِ سوز وگداز است

ودلخوش،بابِ حاجت باز،باز است


تورا سوگندبرجُودِجَوادت

ندارم آرزویی جز زیارت


تو ای دردآشنا،تنهاطبیبم

براتِ کربلا،بنما نصیبم


نشد توفیقِ حج،دانَم رضا هست

دلم درآرزوی کربلا هست


دو دستانم فدای آن علمدار

مرا درحسرتِ شش گوشه مگذار


نمانَد بیتِ آخر در گلویم

به سالارو علمدارش بگویم


صفای گنبدش،جانم صفا دارد

جوازِکربلایم را،رضا داد


#فرشید_فلاحی   96/5/12


------------------

بر لب عاشق ما،نام تو جا می گیرد

شیعه ایم و دل ما بوی رضا می گیرد


صحن ها،پنجره فولاد،دلی بر زنجیر

نظری باشد اگررنگ خدا می گیرد


ابریم،منتظر مسجد گوهر شادم

بغض می آید و باران دعا می گیرد


دل بیمار ودچارم به درت می آید

نظری می کنی و قلب شفا می گیرد


شیعه یعنی گذر از حادثه تا صحن عظیم 

در دل شیعه،فقط عشق تو جا می گیرد

یا امام رضا

ای امام غریب

#مینا_آقاخانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۱۵
فرشید فلاحی



از گل خام وجودم نقش فنجانی بکش
رنج دنیا را به جانم همچو سوهانی بکش 

صیقلی بر روحم انداز از گذار روزگار
ظرف دل قابل که شد در بحر حیرانی بکش

خشت خامم کوره ی تقدیر و آتش برفروز
شعله ها بر قامت عادات عصیانی بکش

جلد تن فرسوده می گردد به کام زندگی
باور و اندیشه را در راه ربانی بکش

رستگارا نور حق در شمع جان  آئینه کن
از حقیقت پرتوی در جهل ظلمانی بکش

فقر خود در چیدمان هستی دنیا مبین
بینش جان در غنای طاق سلطانی بکش

عاقبت چون کوزه ای بشکسته می ماند ز ما
در قوام شهد جان دست از گرانجانی بکش

#قاسم_رستگاری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۳۹
فرشید فلاحی