انجمن شاعران طالقان
محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان
انجمن شاعران طالقان
محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان
خانه
درباره من
سرآغاز
تماس با من
طبقه بندی موضوعی
یک عکس و چند شعر
(۱)
یک بیت و چند شعر
(۱)
خلاصه آمار
بایگانی
شهریور ۱۴۰۳
(۴)
مرداد ۱۴۰۳
(۱)
ارديبهشت ۱۴۰۱
(۱)
آبان ۱۴۰۰
(۱)
آبان ۱۳۹۹
(۱)
مهر ۱۳۹۸
(۱)
مرداد ۱۳۹۸
(۳)
تیر ۱۳۹۸
(۱)
خرداد ۱۳۹۸
(۵)
ارديبهشت ۱۳۹۸
(۱۳)
فروردين ۱۳۹۸
(۱۲)
اسفند ۱۳۹۷
(۵)
مرداد ۱۳۹۷
(۲)
فروردين ۱۳۹۷
(۲)
اسفند ۱۳۹۶
(۶)
بهمن ۱۳۹۶
(۷)
دی ۱۳۹۶
(۳)
آذر ۱۳۹۶
(۱)
آبان ۱۳۹۶
(۶)
مهر ۱۳۹۶
(۷)
شهریور ۱۳۹۶
(۱۴)
مرداد ۱۳۹۶
(۱۷)
آخرین مطالب
۰۳/۰۶/۱۳
چراغ و باد
۰۳/۰۶/۱۳
عطش عشق
۰۳/۰۶/۱۳
هجوم
۰۳/۰۶/۱۳
یک شب
۰۳/۰۵/۲۹
بی تو
۰۱/۰۲/۳۱
رباعی
۰۰/۰۸/۰۴
طفل دل
۹۹/۰۸/۲۷
عصارهٔ عشق
۹۸/۰۷/۰۹
راز خاموش
۹۸/۰۵/۰۲
مثــــــــل نــــــــــور
پیوندها
درجی: دریچه ای رو به طالقان
۷۹ مطلب با کلمهی کلیدی «ادبیات فارسی» ثبت شده است
دختر دریا
❇️دختر دریا👇
دوباره دختر دریا ترانه می خواند
ترانه های مرا عاشقانه می خواند
بهار زمزمه ای با چکاوکان دارد
چنان که رویش جان را جوانه می خواند
درخت و سیر صعودی به آسمان یعنی
قنوت ساده ی خودرا شبانه می خواند
نسیم صبح به گوش اقاقی وسنبل
نفس نفس غزل بی بهانه می خواند
مدام بلبل عاشق برای محبوبش
هزار نغمه ی شیرین به لانه می خواند
به ابر می نگرم در کمال آرامش
به خوردِ صحن چمن دانه دانه می خواند
اگر به بزم طبیعت نظرکنی،ناصح
تو را به دیدن گل ها،زمانه می خواند
#ناصر_باریکانی(ناصح)
۰ نظر
۰
۰
۲۱ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۲
فرشید فلاحی
فاصله
❇️ فاصله👇
مرنج از من که شب همدرد مهتابم مرنج از من
دگرباقصه عشقت نمیخوابم مرنج از من
سوار موج دلتنگی به دریای نبودن هات
به شوراب غمت درحسرت آبم مرنج از من
مثال یک صدف پوچم رها درساحلی تنها
چو هجران را گزیدی درّ نایابم مرنج از من
به عشق راه دورتو دلم خّرم نگردد چون
شبی روشن نشد با کرم شب تابم مرنج از من
دلم رنجور و تن مهجور وبیمار خیالت من
کنون چون پیرزن محتاج سرخابم مرنج از من
به دنبالت چو می گردم به جای دور جان تو
چو سرگیجه چنان چون چرخ دولابم مرنج از من
نجستم من تو راگشتم دعابر لب که باز آیی
ز مردم دورم و درکنج محرابم مرنج از من
فراق وکبر رستم وار تو شددشنه برقلبم
فدای دوری و عشقت چو سهرابم مرنج از من
چه حسرت میبرم برخادمان وزیر دستانت
که از نزدیک می گوینداربابم مرنج از من
تو گفتی:دردلم هستی و غیرتوهمه بر لب
کدامین دل که من اینگونه بی تابم مرنج از من
بهانه هی بهانه هی بهانه باز می گیرم
زدنیا،چون تو را اینجا نمییابم مرنج از من
#ارسا_اجلالی
۰ نظر
۰
۰
۲۰ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۷
فرشید فلاحی
مشق عشق
❇️ مشق عشق 👇🏻
باز آ که کاخ مهر و محبت بنا کنیم
بیغوله های نفرت ظلمت رها کنیم
چون قدسیان ز شارع آفاق بگذریم
با مشق عشق درد شقاوت دوا کنیم
زنجیر کینه توزی خود کامه بگسلیم
آغوش مهر ورزی جانانه وا کنیم
گر دیگری ز حقد عمل تخم کینه کاشت
ما کار بر مدار شرارت چرا کنیم
محنت کشیم و عشق بورزیم و دل بریم
میثاق عشق ورزی خود با خدا کنیم
گر سقف آستان زمین موج خون زند
ما عاشقان به پیر مغان اقتدا کنیم
گلنوش باده نوشی و گلبانک عشق را
باشد به لطف ساقی و مطرب بپا کنیم
قول لئیم شیوه ی عزت نمی دهد
گوش نیوش بر سخن آشنا کنیم
دیدار یار مایه ی خشنودی دل است
آن به که سر به زیر قدومش فدا کنیم
جان ازشمیم شعر براری معطراست
دل را سرای مردم صاحب صفا کنیم
#امان-اله-آقا-براری
۰ نظر
۰
۰
۱۶ مهر ۹۶ ، ۲۰:۵۹
فرشید فلاحی
طعم باران
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
طعم باران می دهد شعر ترم
واژه ها را سوی رویا می برم
بوی باران شاد و مستم می کند
جان تازه می دمد در پیکرم
می روم تا دشت گلهای بنفش
عطر آن را بهر یارم می خرم
زیر باران یاد یارم می کنم
جز خیالش چون نباشد در سرم
خوش بود باران پاییزی مرا
بی گمان من در بهاری دیگرم
#مریم_حاج_علیان
۰ نظر
۰
۰
۱۴ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۴
فرشید فلاحی
باران غزل
بارانِ غزل
غزلت راکه نوشتم،هدفم دل بوده
بین ما این غزل دلشده حائل بوده
تو ردیف غزلی،قافیه ای،میدانی؟
شعر بی تو الکی نقل محافل بوده
غیر دیوانه شدن،من چه کنم وقتی که
هر کسی بی تو دلش میتپد عاقل بوده!؟
باز پاییز رسیده است ،تو را میبینم
زیرباران ،غزلم محو شمایل بوده
آدمی که سر هر فصل تو را میخواند
ثبت احوال نوشته است که بیدل بوده
دور این حادثه می گردم و می اندیشم
خطبه ی شعر من و عشق تو باطل بوده
#مینا_آقاخانی
۰ نظر
۰
۰
۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۱:۲۱
فرشید فلاحی
قافله ی عشق
قافله ی عشق 👇
بر گرد حریم حرم دوست چه غوغاست
راسش سر نی یوسف دل زاده ی زهراست
از قافله ی عشق بجز عشق مجویید
غوغای دل از نیزه ی خونبارهویداست
هر غنچه که بیند رخ او جامه زند چاک
هر چشمه که جوشد ز زمین در غم دریاست
از سلسله جنبانی سر سلسله ی عشق
بس فتنه ز هر حلقه ی آن سلسله برخاست
خورشید مگر خفته به خون در جبل النور
که اندوه شب تیره از این واقعه پیداست
بر گرد جوانان به خون خفته در آن دشت
با خیل ملک نوحه کنان ام ابیهاست
بر غربت صد پاره ی اجساد شهیدان
خون گشته دل حیدر خونین دل زهراست
آتش مزن آن خیمه ایا ملحد ملعون
باشد که در او حجت حق آیت عظماست
بر قافله بان گوی عنان گیر دمی چند
شاید که بر این معرکه زینب به تماشاست
رخسار گل آیینه ی رخسار شهید است
خون دل هر لاله ز داغ دل لیلاست
در گوشه ی ویرانه هنوز از غم طفلی
آهنگ حزین در بن این گنبد میناست
هر کس که دلش واقف اسرار نهان است
محبوب جهان است اگر خاک کف پاست
با گریه براری لب و پیمانه گرفتن
از دست همان دلبر دردانه چه زیباست
#امان_آله_آقا_براری
-------------------------------------------------
باز در صحرای دل،اندوه و غم کاشانه کرد
بازهم گیسوی شب را ،دست ماتم شانه کرد
باز هم آمد محرم ،نینوا در خون نشست
کربلا با لاله های سرخ ،رنگین خانه کرد
چادر غم بررخ خونین صحرا،خیمه زد
مرغ شب درزیربال خویش ازغم لانه کرد
ماه خود را در قفای ابرها،پنهان نمود
در دل مهتاب ناگه،ظلمت شب خانه کرد
گل گریبان چاک زد،از هجر آن شمع وجود
آتش عشقش شرر بر بال هر پروانه کرد
باز هم رنگ شفق ،چون لاله گلگون منظرست
ساقی هستی می از ابریق خون،پیمانه کرد
داغ جانسوز حسین در دل دوباره تازه شد
قصه کرب و بلا،هر عاقلی دیوانه کرد
باز مشک خالی و دست بریده با فرات
صحبت از پیکار نفس و غیرت مردانه کرد
نوحه گر شد جبرئیل اندرغمش روز ازل
حضرت آدم به یادش،گریه جانانه کرد
رد خون میزد قلم ،با واژه های (آریا)
آنزمان که شعر،ترسیمی از آن افسانه کرد
#شهرام-آریافر
۰ نظر
۰
۰
۳۰ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۳۰
فرشید فلاحی
فیض حضور
فیض حضور 👇
گر در سرت هواست که سودای او کنی
باید ز آب معرفت ازجان وضوکنی
کی ره بری به ساحت قدسی کوی دوست
با سعی چشم دل مگرش جستجو کنی
در مکتب قبیله ی دلدادگان سزاست
جان رانثارطلعت روی نکو کنی
بر روی شانه بازی زلفش چو بنگری
عیشی گران ز جلوه ی هر تار مو کنی
در هر سحر تفرج بستان چه دلگشاست
خاص آن سحر که چهره به می شستشو کنی
روی خزان ندیده همان به به وقت گل
گلگون چو روی لاله زخون سبو کنی
نا دیده درد فرقت ونا برده رنج عَشق
کی می توانی از غم دل گفتگو کنی
فیض حضور آن دمت حاصل شود
که تو
همچون کلیم جانب میقات روکنی
مشتاق بوی باده ی مستانه ای بکوش
تا از سبوی باده ی عطار بوکنی
ناسفته راز نغمه براری زبلبلی
نبود روا که دولت گل آرزو کنی
#امان_اله_آقا_براری
۰ نظر
۰
۰
۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۲۲
فرشید فلاحی
درعبور آیینه
❇️ درعبور آیینه👇
حتی در این آدینه ی پایان شهریور
آینه می داند که دلتنگ بهارانم
با اینکه در دروازه های شهر پاییزم
در انتظار بوسه ی لب های بارانم
#مسلم_آهنگری
_____________________
ای آینه،من در توام تصویریک رویای دور
پیرم ولی کودک نما،دیدم خودم را در عبور
#فرشید_فلاحی
_______________________
در آینه می دیدم خود را که دگر پیرم
از عشق تو ای لیلی دیریست زمینگیرم
دیگربه سرم آن موی،چون موجِ شبق گون نیست
سرمستی چشمانم یادآورمجنون نیست
هر پلک فرو افتاد درحسرت دیدارت
صد چین وشکن رویید درصورت دلدارت
در آینه می بینم خود راکه دگر هیچم
از درد فراقت باز درخاطره می پیچم
#ایثار_اجلالی
۱ نظر
۰
۰
۲۱ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۲۹
فرشید فلاحی
بی عشق نشاید...
بی عشق نشاید..👇
بی عیش زمان بگذرد امّا ایّام
بی عشق نشاید سپری,جانگیراست
گر عیشِ مسّلم,همه عشق است,دریغ
زیرا تــبِ بی عشقــیِ ما,واگیر است
دردا که درِ وسوسه باز است به عیش
حیفا که به عشقمان ,هوس زنجیر است
بیچاره دلم! عیش ندیدست به عمر
با واژۀ عشق,همچنان درگیر است
#ایثار_اجلالی
۰ نظر
۰
۰
۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۴۰
فرشید فلاحی
حالِ هشیاری
حالِ هشیاری👇
مرا با خود جهانی بوده درپنداردینداری
همیشه ترس جانکاهی دراوهام خطاکاری
من ازبندگنه بی تاب ودرحال پریشانی
تو دراوج خداوندی به فریادم خریداری
من ازعشقت تهی گشتم به عصیان زد نوای دل
به تقلیدآن رهی رفتم که نامش شدخودآزاری
به تردیدم کشید این دل عنان باورم چیدم
تورادرجان صدا کردم به صدمیل ازجهانخواری
نیاز از دل برون کردم که آزاد ورها باشم
گرم اهل نظر گویند چه داری زین جهانداری
سعادتمندی ازدرگاه عشق است ونه خودخواهی
که معنای عمیق عشق هین صبراست و خودداری
تعلق جز به ذات حق نباشد رسم عرفانی
همان عرفی که دردنیا، دل و دینی نگهداری
به هوشندعاقلان درگردش این چرخ مینایی
اگرچه رستگاران را نباشد حال هشیاری
#قاسم_رستگاری
۰ نظر
۰
۰
۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۴
فرشید فلاحی
مطالب قدیمی تر
جدیدترین مطالب
مطالب جدید تر