این جا نگرَدشب را،ازپنجره زندانی
با یادِتو می خواند،دراین شبِ بارانی
چون محوِتوگردیدم،موجی زتو من را بُرد
بنشسته به چشمانم،صدقطره ی پنهانی
بیرون شده ام از خود،فارغ زهرآنچه هست
برمصر رَسد یوسف،زاین کلبه ی کنعانی
رعدی به دلم کوبد،برقی به شبم خندد
عشق است مرا امشب،آماده ی مهمانی
مرغانِ شبانگاهی،در نغمه چنین گویند
بیدار شده درتو،آوای غزلخوانی
چون برکه قفس باشد،دلخوش نشود ماهی
جویای صدف باشم،درپهنه ی عُمانی
بر شیشه زنَدباران،مفعولّ مفاعیلن
می خوانم ومی خوانی،می دانم ومی دانی
#فرشید_فلاحی
-------------------
واژه ها منتظرند،پشت این پنجره ی خواب آلود،تا تو تکرارکنی آن هجاهای نخستین را،
تاتو آ غازکنی قصه ی شاعرغمگین را
وسرانگشت توبرشیشه ی شعر
ضربان غزلی درقلبم می کاشت،ومرا از پس یک خواب بنفش
به تماشای غزلخوانی باران
می برد
#ایثار-اجلالی