انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایثار اجلالی» ثبت شده است

قایقی در تبعــــید
                            لنگــری سرگردان
        قاصدی در تشویش
                         زیر چـَــتر باران
    مثل اُقیانوسی گُــنگ
                    موج غــَم در آغـــوش 
    می کِشم با تــَردید 
                    زنـــــدگی را بر دوش..


                                            #ایثار-اجلالی




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۱۸
فرشید فلاحی


نیلوفرین پگاه
پیچیده روی بام شبی نمناک
فانوس سالخورده ی بودن را 
از انتشار نور سرشار می کند 
مردانِ محتضر

در گوشه های لب پَــرِ بودن! 
بی عشق بی تمنا
از یاد رفته اند
تا بار دیگر از 
 دریچه ی متروکِ مرگ
در باغ های خواب 
در هیبت درخت و پرنده 
حلول کنند... 

#ایثار-اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۶
فرشید فلاحی


این روح
   سپیداربلندی است کزان
شاخه ی سبزتنم می روید
کوته و تُرد ونحیف ولرزان 
رو به رُستن نگران
شاخه ی سبز تنم
 درغریبانه ی این چرخ مهیب
پوست می ترکاند
در هیاهوی زمین 
می شکوفاند برگ
 آه سبزینه ی این زیستنِ بی تکرار 
غنچه های صورتی رنگ بلوغ
روی سرشاخه ی شعر
نبض معکوسِ زمان...
مثل سرگیجه ی سی روزه ی ماه 
در بزنگاه تکامل جاری

شاخه ی ترد تنم، اینک از باد وتگرگ
 از تقاصِ شب بی عشقی ومرگ  
 دیگرش باکی نیست
 شاخه ی این تن پرجوش وخروش 
خود درختی شده است 
چه تناوربیدی  
شعله ور خورشیدی 

#ایثار-اجلالی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۳
فرشید فلاحی



این جا نگرَدشب را،ازپنجره زندانی

با یادِتو می خواند،دراین شبِ بارانی


چون محوِتوگردیدم،موجی زتو من را بُرد

بنشسته به چشمانم،صدقطره ی پنهانی


بیرون شده ام از خود،فارغ زهرآنچه هست

برمصر رَسد یوسف،زاین کلبه ی کنعانی


رعدی به دلم کوبد،برقی به شبم خندد

عشق است مرا امشب،آماده ی مهمانی


مرغانِ شبانگاهی،در نغمه چنین گویند

بیدار شده درتو،آوای غزلخوانی


چون برکه قفس باشد،دلخوش نشود ماهی

جویای صدف باشم،درپهنه ی عُمانی


بر شیشه زنَدباران،مفعولّ مفاعیلن

می خوانم ومی خوانی،می دانم ومی دانی


#فرشید_فلاحی

-------------------

واژه ها منتظرند،پشت این پنجره ی خواب آلود،تا تو تکرارکنی آن هجاهای نخستین را،

تاتو آ غازکنی قصه ی شاعرغمگین را

وسرانگشت توبرشیشه ی شعر 

ضربان غزلی درقلبم می کاشت،ومرا از پس یک خواب بنفش

به تماشای غزلخوانی باران 

می برد


#ایثار-اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۱۱
فرشید فلاحی


          قاصدک


 


قاصدک،کوچه ی مارا گذری نیست که نیست

وازبهاران،دلِ مارا

          خبری نیست که نیست


قاصدک،تاکِ مرادستِ خزان خشک نمود

ساقه ی یخ زده ام را،

            ثمری نیست که نیست


"رنگِ رُخساره خبر می دهداز سِّرِ درون"

دیده را دیده ی جانان

            نظری نیست که نیست


قاصدک شعرِ مرا زمزمه کن گوشِ نسیم

گرچه از پاسخِ او هم

             اثری نیست که نیست


آنچنان ظلمت وتنهاییِ ما گشته دراز

هیچ امید ِدگر بر

            سحری نیست که نیست


قاصدک،سِیر چمن برتوگوارای وجود

دلِ دیوانه ی مارا

          سفری نیست که نیست


 #فرشید-فلاحی




راستی قاصدکم می دانی باغ باران زده ی سبز کجاست ؟

این حوالی دگر آن شاخه ی نمناک شعور از شکفتن خسته است

چشم پر خاطره  از فاجعه ی عشق ،تر است!

بادها سمت شمال ،کوهها رو به جنوب

 و خزان در پس  پندار زمین در رویش 

چه کسی می داند باغ باران زده ی سبز کجاست؟

خبری نیست خدا می داند..


  #ایثار_اجلالی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۱۵
فرشید فلاحی

✅  اشعار استادان بر این تصویر👇👇👇



1_یالهای نقره گون ابشار
سرد و افشان و بلند و بی قرار
از فراز قله های بی عبور
می خروشد تندر سیمین  به شور
سر بلند از کوهها سر ریز شد
سر فرو آورد و ‌شور انگیز شد
در سقوطش اتفاق زندگیست
راز زیبایی همان افتادگیست
#ایثار_اجلالی

2_ریزش آ بی میان سبزه زاری روی کوه
از فرازی بر فرودی می نشیند
با شکوه
چشم ها را می نوازد دیدن این منظره

شعر می پاشد بداهه هر کسی در این گروه
#شیرین_تمیمی


3_ از میان صخره های سفت وسخت
آبشاری ،روان باشد زلال
درس بایدگرفت زین اتفاق
در همه حال باید پاینده بود
#فهمیه_خلیلی

4_ طبعم کشید تا که بگویم زآبشار
یک آسمان آبی و یک دشت لاله زار

از کوه سر به فلک.با لباس سبز
از اوج قدرت و از لطف کردگار

آرامشی که میدهد آن بر روان من
شکر خدا ز نعمت افزون وبی شمار
#سید_مهدی_افتخاری

5_آب
سیال
روانیست
که
از
درک
نگاه
تا به سیراب تصور جاریست.
کوه
آبشخور
پاکیست
که
در
بغض
قرون
می جوشد.

رود خلطیست ، که در بستر تاریخی فهم
بایدش
بار
دگر
جوری
شست.
و
نگاه من و تو
به هر آیینه تواند به تصور برسد.
جرعه ها
در
گذر
از
چندش
حلقوم
به
معنا
برسد
صخره ها در گذر از فهم عبور .
زندگی طرز نگاهیست
که
از داوری حس کسی برخیزد.
هر چه نزدیک به سرچشمه .
تصور کمتر
هر چه
وابسته
به رود
جای شک و تردید.
#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۰۲
فرشید فلاحی