انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#مسلم-آهنگری» ثبت شده است

 



  شب قدر


خدا کند ؛ که شب ِ قدر ، خوابمان نَبَرد!
و دزد ِشب زده ای، ماهتابمان نبرد


میان ِ ناب ترین ذکر ِ فاخر ِ "یارب"
مزوّری به بهانه ، ثوابمان نبرد


قرار ِ روزه به افطار ِناصواب مباد
که جعل ِ بی سندی ، حرمتِ کتابمان نبرد


به گوش ِ دل بسپاریم ، ذکر حضرت دوست
که ژاژ و وسوسه ها ، هوش و تابمان نَبَرد


به رَحم ؛ در بگشاییم ، بر فقیر ِ سلام
که خیر ؛ حضرت ِحق ، از حسابمان نبرد


به "یاربی" که قرار است ، قَدر ِمان باشد
خدا کند ؛ که شب ِقدر ، خوابمان نبرد!

#مسلم_آهنگری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۲۱:۵۶
فرشید فلاحی

 


  سنگ نبشته

عاشق ِ مثنوی عشقم و ، مرغ ِ سخنم
با غزل واژه ی چشمان گُلی هم وطنم


اهل کنعان ِ پر از قاصدک ِ خوش خبری
یوسف شعرم و هم قافیه ی پیرهنم


راهی مکتب احساسم و ، هم صحبت گُل
کودکی مبتدی و ، سالک این انجمنم


همزبان سحری ِ ساکت و مفتون  طلوع
یاس پرپر شده ی صبح ِ غم ِ یاسمنم

اهل ِ پیوند نماز ِ حرم ِ سَروَم و ، هم
با عقیق طلبش ، راهی ِ شهر ِ یمنم


شادم از هُرم ِ هم آغوشی ِ معشوقه سبز
چون شقایق ، به عزای ِ شهدای چمنم


من همان خط غمم ، بر تن پیشانی و دست
که تو داری و منم پر شده بر جان و  تنم


گر به باغی ، قدم چشم ، به دیدار زدید
هر کجا سوخته دیدید سپیدار ، منم


کاش ، لب های قلم ، فاتحه خوانم گردد
کاغذی کاش ، پر از شعر شود ، در کفنم

  #مسلم_آهنگری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۵۰
فرشید فلاحی


          




تنهایی ام
تنهاییم را با خودم بردم
تا انتهای خلوت دیشب
باور نمی کردم که می سوزم
در بوسه های داغی از یک تب


مثل سکوتی لال تا فردا
زیر لحاف ترس خوابیدم
بازم تو را در نیمه های شب
در کوچه های خواب می دیدم

همزاد من ، این زادگاهم را
برچین و برخیز و مسافر شو
دنیا ملون دین ِ بد عهدیست
بر مذهبی پر کینه ، کافر شو

راه فراری نیست تا ، هستی
ای با من از عهد نخستینم
باید کنم هجرت از این باور
باید که خود از ریشه برچینم


سهم ِ قشنگ ِ من ، تمام ِ من
حلقوم من در گیر بیماریست
کی لقمه هرگز نصیب ماست؟
دنیا ، به فکر مردم آزاریست

این ژنده پوش ِ تن زمستانی
بیدار لبخند بهاری نیست
رقصی نمی آید بر اندامش
مسحور ناز و راز تاری نیست

این گنگ از فصل زبان خالیست
این زرد از باغ بهاران دور
این عاقل دیوانه را بگذار
این حاصل جمع من ِ مجبور

فردا چه فرقی می کند من را
زین شرح ِ تکراری سفر باید
تندیس بگذارم به شهر خویش
بازم شبیه من ، کسی زاید

ای خواب شیرین ِ شب حسرت
ای شام آرامش ، شبیه مرگ
پاییز من باش و بریزم دور
در باغ دلتنگی ، به سان برگ

دیدی نشد دیروزها را جست
دیدی نشد بر عکس او چرخید
خام از زمین برخاستیم و هیچ
باران به میل ابر او بارید

بگذار و بگذر ، بگذرد این هم
فردا ندارد زندگی جز وهم
ماییم روز و شب بهم بافیم
بر رسم هستی خم نیاید اخم

ای بازی احساس ، بازم باز
گول گُلی خوردی که از گِل بود
در فتح عقل ِ منضبط بازم
بازنده اش بی نظمی ، دل بود

نه ، سهم من از اختیارم نیست
کی انتخابی باب میلم شد؟
تا رود ِ ما را یافت ، بارانی
ناگاه فهمیدیم ، سیلی شد

باید بپیچم بر گلیم ِ غم
آوای آدم بر مشامم خورد
پیغمبران خود سری بازم
سهم من از پیغمبری را برد

حوا بیا زین شهر برگردیم
هر کس که دیدم آسیابانست
گندم برای ما ندارد سود
سهم من و تو یک بیابانست

حتی حضور و خلوتی هم نیست
تا ان یکاد ِ عشق سرگیریم
اینجا تماما ، سهم قابیل است
باید دوباره بال و پر گیریم

دنیا ، بهشتی را نمی خواهد
ما را غریبی می برد ، گردون
دلدادگی رسمی زمینی نیست
سوزیم اینجا با دلی پر خون

با هم دوباره نقشه می خوانیم
این بار سیب سرخ دنیا را
مرجان ما تا جان بگیرد باز
جوید صدف آغوش دریا را

معقول من برخیز و باور کن
ما حاصل عشقیم از آغاز
معشوق تنها اوست ، باقی را
از سرزمین عشق ، دور انداز

#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۲۲
فرشید فلاحی


اسیرِ های و هوییم و بر آیین شبی  تاریم
نشد حتی دمی ، جای سیاهی ماه بشماریم
تلف کردیم آدم را ،ز هر بیهوده شیطانی
پر ازنیلوفریم اما، به مردابی گرفتاریم
#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۵۷
فرشید فلاحی





💧

#شکایت


جای شکایت دارد این روزای فروردین
شاید به سرمای زمستان مبتلا مانده


اینجا کسی در پیله ی بیماری هر شب
در رخت ِدلتنگی به خوابی بی شفا ، مانده

در رود بی احساس و مرگ آبشش گویا
ماهی ترین فریاد ِ آبی ، بی صدا مانده


مردم ؛ مگر در آنطرف گوش ِ صدا رفتست

هان ؛ ایل باران در دل سیلی رها مانده


از کاروان ِ تشنه در قشلاق ِ گرم کوچ

ِ لب های احساسی به مرداب ِ بلا مانده


قومی ؛ بیابان تا بیابان ، کعبه گز کرده
در لابلای مروه ی دل ، بی صفا مانده

اینجا عزای نسل پروانه است ، مغرب را
گویا که خورشید از عزاداری جدا مانده


باری ؛ کسی تصفیف شیدایی نمی خواند
تا زین نیستان ، ماتمی در نینوا مانده


زین باغ ؛ یک رکعت نماز عشق
از دیروز

در حلق ِ شاخی نو مسلمان ، بی خدا مانده


کی می رسد لب بر لب امساک ِ تقدیسی
با بوسه ی افطار ِ تردیدی که جا مانده


آخ ! آنهمه سی نی که از نوروزهامان  رفت
آخ ؛ این همه سی لی که ما را آشنا مانده


درد از فلک بگذشته تا هفت آسمان ِ آه
در دست ِ فریاد ِ قنوت ، اما ، دعا مانده
.


#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۱۳
فرشید فلاحی



❇️عطرسیب 🍎

برگرد که این کوچه بدون تو غریب است 
بی روی تولبخند لب شهر،عجیب است 


با یاد تو این خانه  پر از بوی بهشت است 
عطر تو همان عطر فریبنده ی سیب است 


#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۱۴:۵۲
فرشید فلاحی

❇️پرواز 


کوچیده ام مثل پرستو تا بهار تو 
پر می کشم در دامن لیل و نهار تو 

تیری بینداز و بیندازم به دام عشق
می‌میرم اما می شوم تنها شکار تو

از آسمان ،آبی ترم کن ، آسمانم باش
یک راه شیری می شوم در انتظار تو

قصد قراری نیست،تا پرواز آخر هم
سر می کشم در روزگار بی قرار تو

دنبال اسب سرکشت تا دشت های دور
هر شیهه را پی می کنم تا مرغزار تو

شرعی ترین جام شراب معبد انگور
هر تهمتی را می خرم با سنگسار تو 

پَر می فروشم ،درمصاف شمع چشمانت
در جمعه بازاری ترین شهر و دیار تو

هر چند آزادی می ارزد تا دهم جانی
آزادیم را میفروشم ،در حصار تو 
بُهتی پر از گل می شوم ،در روز دیدارت
وقتی که می افتد دلم در لاله زار تو

#مسلم_آهنگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۶ ، ۱۲:۱۷
فرشید فلاحی


❇️ درعبور آیینه👇


حتی در این آدینه ی پایان شهریور 
آینه می داند که دلتنگ بهارانم 

با اینکه در دروازه های شهر پاییزم 
در انتظار بوسه ی لب های بارانم


#مسلم_آهنگری
_____________________
ای آینه،من در توام تصویریک رویای دور
پیرم ولی کودک نما،دیدم خودم را در عبور


#فرشید_فلاحی
_______________________
در آینه می دیدم خود را که دگر پیرم
از عشق تو ای لیلی دیریست زمینگیرم 

دیگربه سرم آن موی،چون موجِ شبق گون نیست
سرمستی چشمانم یادآورمجنون نیست

هر پلک فرو افتاد درحسرت دیدارت 
صد چین وشکن رویید درصورت دلدارت

در آینه می بینم خود راکه دگر هیچم
از درد فراقت باز درخاطره می پیچم


#ایثار_اجلالی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۲۹
فرشید فلاحی

اشعار شاعران دیارم با موضوع "پرواز"


پُرازپروازم اما 
بسته بالم را تماشایت
تو
شاید 
اوج
پروازی
و
بال 
و
پر 
نمی داند

#مسلم_آهنگری


-----------------------------

"پرواز"👇
یک قاصدک دوباره مرا برده سوی دل
پروانه گشته شعرِ خیالم به کوی دل
ای دیده ام مَبار،که دیدارِ ما دَمیست
درپرده خوش نشین ومریز آبروی دل

#فرشید-فلاحی   

-----------------

ای خوشا پرواز از خود تا خدا
پر کشیدن تا به معراج صفا


از خود و ازهرچه هستی در حجاب
از غم دلبستگی گشتن جدا


ای دریغا من چومرغی در قفس
درد هجران می کشم بی هم نوا


بارها درخواب وبیداری زجان
پر گشایم تا به عرش کبریا


گاه با مرغان عاشق هم سفر
گاه تنها طالب یک آشنا


این پریدن کز خیال است و محال
می دهد بر من نویدی از وفا


تا دو بال عاشقی پران کنم
دور گردانم دل از بند بلا


#شیرین-تمیمی

--------------------
مرغِ عشقی سالها بود اندر قفس
یاد می کرد از یارخود با هر نفس 


از غم هجران بال پروازش شکست
نا امیدوخسته دل کنجی نشست


داد پیغام بر یار غار ش این چنین
تا به کی حسرت خورم زاروغمین؟


مرغک دلدار چون غمنامه خواند
جانفشانه این چنین خود رارساند


کامشان شیرین شد از این وصال
سر خوش ومست پر زدند سوی کمال

  #فهیمه-خلیلی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۲
فرشید فلاحی