انجمن شاعران طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

محفلی بر مدار عشق... برای شعرهای ماندگار سخنوران دیارم طالقان

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#ارسا-اجلالی» ثبت شده است


ای مثلِ خزان زرد،کسی منتظرت نیست
محبوبه ی شبگرد،کسی منتظرت نیست


تنها شده در شهرِ شلوغِ تُهی از عشق
در کوچه ی بی درد، کسی منتظرت نیست


آواره یِ نفرینکده ی عمری و اینجا
در قامتِ یک مرد کسی منتظرت نیست


با شیب تنت پله عمرت به فراز است
در پیریِ پاگَرد، کسی منتظرت نیست


تاراج شده هم دل و هم جسم و روانت
بازنده ی این نرد! کسی منتظرت نیست


با رَم شدن اینهمه حیوان صفتِ رذل
از خود شده ای طرد، کسی منتظرت نیست


هرچند که بازار تو گرم است ولی باز
جز یک زن دلسرد،کسی منتظرت نیست


این ظلم زمان بود و زمین بستر آن شد
از فاجعه برگرد،کسی منتظرت نیست


#ارسا- اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۸ ، ۲۱:۰۷
فرشید فلاحی

 

شعربی دروغ شعر بی نقاب

شعرت نمی آید؛ من این را خوب ؛می فهمم
ساکن شدی در ساعت سرکوب ؛می فهمم

گاهی دلت را درز میگیری و  گاهی هم
صدها بُرش بر قلب پر آشوب؛ می فهمم

معجون افکاری که در ذهن تو می پیچد
سودی ندارد ؛چرخه ی معیوب ؛می فهمم

انگیزه افتاده به سرداب  پریشانی
خودکار بی رنگ و ورق مرطوب ؛می فهمم

تلخ است اوقاتت از این رسمِ درویی ها
وقتی نمانده خنده ای مرغوب ؛می فهمم

از بی دروغ و بی نقاب شعر مأیوسی
جایی که مس هم گشته زرین کوب ؛می فهمم

دوران بی پروایی و گستاخی و نفرت
حرفی ندارد با تویِ محجوب؛ می فهمم

ابراز میمیرد اگر چه حرف بسیار است
وقتی شعوری میشود مضروب ، می فهمم

گفتم تمام شعر را تا من بگویم باز
حال ِ تو را ای تا ابد محبوب! می فهمم

#ارسا_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۳
فرشید فلاحی


همیشه پیش خودم گفته ام که حسی هست
اگر چه روی لبت من خطاب هم نشدم


نشد که باشی و باشم نشد ببینمت و
برای  فرصت عشق انتخاب هم نشدم


میان دفتر دل حاضری همیشه  و من
زن غیابی یک عکس و قاب هم نشدم


درون شهر شدم کوچه گرد شعر فروش
ولی  به نرخ زمانه حباب هم نشدم


ببین که واژه ناکام شکل حال من است
که از لب تو لبالب به خواب هم نشدم


زمانه گفت عوض شو به قالبی تازه
شنید گوش ولی من مجاب هم نشدم


تو هی عوض شدی و من ولی شبیه خودم
به قلب مثل کویرت سراب هم نشدم


مسیر ناشر مهرت ورود ممنوع است
برای عرضه ی  قلب «انقلاب» هم نشدم


دریغ و درد که در پوشش نمایشگاه
برای لمس حضورت کتاب هم نشدم


رسید نوبت من آخر صف  دیدار
ولی به دست تو من آسیاب هم نشدم


#ارسا_اجلالی
#شعر
#نمایشگاه_کتاب
#کتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۳۲
فرشید فلاحی

مرا بوسیدی و چشم تو شد مست
چو باغی که پسِ  مِه محو می شد
تمام باورم تسلیم حسّی
زچشمان تو با این نحو می شد

به کاشیکاری ذهنم نگاری،
بجز نقش نگاه تو نمانده
که این استادکار عشق جز سبز
تمام رنگ ها را بور خوانده

کنارت قطره قطره ، روشن و گرم
همان رنگین کمان خویش بودم
بهار عشق با من همقدم بود
که از فصل جدایی پیش بودم

زمانی زرد، حینِ ناله ی ِباد
میان کوچ رنگارنگ صد برگ
نفهمیدم کجا بر باد رفتی
به پاییز وبه باد وکوچ صد مرگ

تورا گم کرده ام حالا  به زیرِ
هزاران شاید و اما و ای کاش
دلم مدفون این آوار اما
به من میگوید این دل،منتظر باش

غم پاییزی ام هر روز بی تو
زمستان است و از سبزی اثر نیست
دل طوفانزده جان می کند ؛جان
ولی باز از بهارانت خبر نیست

نشانیِ دلت را کَس نخواند و
به هر بن بست دیگر ره نمودند
به جای هم نوایی با غم من
هزاران نغمه نوبر سرودند

ولی من بر درخت سبز یادت
به تیغ آرزو حک میکنم " دوست"
که تا میراث عشقی هست، دارم
 امید معجزه ،چون عشق جادوست

#ارسا_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۳۳
فرشید فلاحی

        


    تنها

زُل می زند،پُشتِ سکوتش نقطه چین ، تنهاست ؛تنها
مجموعه ای از شعر هایِ خوش نشین، تنهاست؛تنها

نصف النهار ِهر نگاهش رو به قطبِ آرزوها
یخ می زند چون بی جهت، رویِ زمین تنهاست؛تنها

ثبتِ حقایق می کند، گاهی، ولی این عکس ها تلخند
قابِ دو چشمی که به قلبِ دوربین تنهاست؛تنها

هِی قهوه می نوشد اثر از فالِ خوب اما نمی بیند
در حالِ او تأثیرِ گُنگِ کافئین تنهاست،تنها

تبعیدیِ عشق است‌ و در اعماقِ تفکیکی غریبانه ‌‌
چون تکه ای جامانده از یک جورچین تنهاست؛تنها

یک قلب خالی مانده و یک ذهن خالی تر به دنبالش
دردِ و خیالاتش میانِ آن و این تنهاست، تنها

بحرانِ احساس است تنهایی که تصویرش نفسگیر است
انگار یک کودک کفِ میدان مین تنهاست ؛ تنها

هر لحظه را دلواپسِ آوارِ تقدیر است و جان کنده
چون ماهی قرمز که بین  هفت سین تنهاست؛ تنها

# ارسا اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۴۷
فرشید فلاحی

❤️ بوسه ❤️


هر سحر با آفتابت بوسه ام را پس بده
با غروب فصل خوابت بوسه ام را پس بده

در طلوعی مه زده از چشم خواب آلوده ات
 با نگاه بی حجابت بوسه  ام را پس بده

ظهر گرماگرم آغوش و هوای نیمه روز
از لبان همچو آبت بوسه ام را پس بده

زیر فانوس ستاره با می لبخند خود
در خط دُرد شرابت بوسه ام را پس بده

درسکوت نیمه شب در بازوان روشنت
؛آن حریم ماهتابت؛ بوسه ام را پس بده

در مسیری پرشکوفه ، سبزه باران بهار
با شمیمی از گلابت بوسه ام را پس بده

اوج تابستان و شور عشق وجشن میوه ها
جفت کن گیلاس نابت بوسه ام را پس بده

بین حافظ خوانی یلدایی خوش فال خود
از دهان قند سابت بوسه ام را پس بده

 پشت شیشه در زمستان ابر چون" ها" میکنی
با دَمِ گرمِ سحابت بوسه ام را پس بده

شاد و آزادی ولی با من دگرگون میشوی
در مسیر انقلابت بوسه ام را پس بده

چاپ کردی خاطرات بوسه  را با نام خود
جای تقدیم کتابت بوسه ام را پس بده

گر ببوسی هرکجا من گفتمت برگردنت
مانده باز از این حسابت بوسه ام را پس بده

یا بیا و پس بده یا کار دستت می دهد
عاقبت این اجتنابت بوسه ام را پس بده

مینهم اجرا براتِ قلب شیدای تورا
این تو و این انتخابت بوسه ام را پس بده

#ارسا_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۲
فرشید فلاحی


❇️تا درعبورِ من👇


هان؟ می‌شناسی ام؟
ای خیره پشت پنجره 
درمن
چه دیده ای؟
این پابریده ی احساسِ خود،منم
درحسرتی وزین ،
با سنگ ها پریدم وغرق نگفتنم
تمبری میان پاکت پستم
کسی ندید
تا روکندمرا 
و رسیدم به دامنم
پنهان سنتم؛
این سرخ جامه ای  
که نشانِ نشاط نیست
لبخند برلبم
که کشیدم به صدهنر،
پشتش حیات نیست
آری توهم کنون،
مسحوریک مجسمه ی رنگ خورده از
یاقوتی وعقیق
این سرخ و سخت را
باورنکن که من 
بالی سبک زعشق
بی تابِ پرکشیدن صدآرزوی ناب،
دارم نهان رفیق
چون کفشدوزکی
ازیادرفته ام
شاید،
زمان،
شبی
ز سرانگشت حسرتش
من را رها کند
یا بال های نازک یخ بسته ی مرا
با مرگ
واکند
تندیس پرتملقی از یک الهه ام
خاموش وپرغرور.
مانند دیگران
حرمت بنه فقط
به ظاهر حالم
گذر بکن؛
از عمق داغ
عشق
از 
برزخ
شعور...


#ارسا_اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۸
فرشید فلاحی

❇️ درمرزِبی عبور👇


پرسید عابری درمرز بی عبور
دل را زدی ورق در جلد شهر دور؟


اخمم به پرسشش پیچید و ردشدم
از معبدوطن درمدفن غرور


حالا به غربتم،یک خلوت شلوغ
یک ظاهر لذیذ،یک طعم تلخ وشور


تنهایی و من و رنجِ کشیدنی
 یک انزوای عور درهُرمِ یک تنور


مانندیک شراب دُردِ تکبرم
کم کم فرونشست درقلب چون بلور


من ماندم و دلم،رسوای خاطرم
یک دفتربزرگ درگنجه ای نمور


تاریک خانه ی ِذهنم گشوده شد
 دارم زهرکسی تصویر نوظهور 


مادر،پدر،رفیق،همسایه،هم محل
از هرکسی که داشت درعمرمن حضور


دلتنگ می‌شوم حتی برای  آن 
خائن ترین رفیق،یا آن گدای کور


دلگیر می‌شوم از دل بریدنم 
یک قلب زخمی ورویای سربه گور


هربرگ خاطرات،هر روزپشت سر

هر صفحه از دلم ،حالا شده مرور


یک برگ مانده ودرسطرِآخرش
 یک پرسش عمیق دردفتری قطور

«دل را زدی ورق ،در جلد شهر دور؟»
پرسیده عاقلی در مرز بی عبور

#ارسا_اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۲۳:۰۴
فرشید فلاحی


◼️کرمانشاه⛏


یک مرزِدور ودرویش،مهدِغرور وایثار
با مردمانِ مَردش،سالار پشت سالار

در غفلتی پرازدرد،مجروح و بی هیاهو
گویی کسی ندیدش،انکار پشت انکار


محروم سهم نامش،از اعتبار وشهرت
این وصله را نمودند،تکرار پشت تکرار


بن بست های امروز،کار ورفاه وتحصیل
بس بیشتر زهرجا،دیوار پشت دیوار


دیروز جنگ و خون و امروز شر و تهدید
یک روزگار ناامن،آزار پشت آزار


این خاک دل شکسته،لرزیدوآسمانش
این باربرسرش ریخت،آوارپشت آوار


بعداز شهیدوبیکار،امروز می‌شماردند
 تعداد کشتگان را،آمار پشتِ آمار


گم نامی اش تو گویی،باید تمام می‌شد
پس لرزه های درد واخبار پشت اخبار


#ارسا_اجلالی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۶ ، ۱۶:۱۳
فرشید فلاحی



❇️ قالیِ غزل


قلبم دوید پای قلم بیت دیگری
باهر قدم تنید به هم عشق نوبری


ای خط نگار سینه و ای کارگاه مهر
این ریسمان سرخ غزل را کجابری


هر ره که می‌زنم بنویسم به غیرعشق
در ابتدای سطریکی نقطه آوری


گفتم بباف قالی شعری به رسم عقل
اما ز طرح و نقشه برونی،فراتری


از تارلمس بودن واز پودماشدن
طرحی محال را به خیالم می آوری


این قالی غریب غزل را که بافتی
ارزانی ات اگر چه خودت هم نمی خری


افتاد زیر پا و شدم ره نشین عشق
شاید شبی به کوچه شعرم زند سری!


#ارسا_اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۶ ، ۱۴:۰۷
فرشید فلاحی