یک تصویر و چند شعر
جمعه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۳۸ ب.ظ
اشعار شاعران دیارم بر این تصویر
چه می شود!
سوار اگربرسد.
یارنباشد.
و
یا
اگر
سوار
سوارِ،قرارنباشد.
غروب
لحظه ی
دلتنگ
انتظار
بماند.
و
تیر
چشم
کسی
بر
دل
نگار
نباشد.
چه می شود؟!
#مسلم_آهنگری
گاه گاهی سبکم چون پر کاهی در باد
و سبک بال تر از هر فریاد
چون سواری تنها
رو به بی سویی ها
روحم از قاعده جسم تمرد دارد
می رسد بوی خوشی از جایی
می کَند قید مهار قفسی
هوسش پروازی است رو به استعلایی
گاه با دیدن یک لاله کوهستانی
گاه از رایحه ی زنبق دشت
گاه در بارش ابری سنگین
گاه با دیدن رویی زیبا
در نفس های حضور دریا
در غروبی تنها
روح را میل به بی سویی هاست
می کشد بال به والایی ها
شورمندی و شکیبایی و شیدایی ها
رو به سوی بالا
#سید_عباس_میرحسینی(س.میرک)
غروبی دل انگیز بود و سواری رسید
پر از شور بودوعشق وامید
درنگی نمود وافق را بدید
به دنبال عشقش دلش می تپید
#علی_صائمیان
۹۶/۰۵/۱۳